توی دفترچه خاطراتش اینطوری نوشته بود

- تویِ دفترچه خاطراتش اینطوری نوشته بود :
‹ اخرین روز نتونستم بهت بگم نرو چون میدونستم
اگه بخوام به زور نگهت دارم تو همیشه فکرِ رفتن رو تو سرت داری . .
چون میدونستم اگه بخوای بمونی حرفایی ك قرارِ بهم بزنی هیچوقت دلی نیستُ همش تظاهرهِ !
من نمیتونستم با آدمی باشم ك پیشمه ولی روحش جاهایِ دیگه پرسه میزنه ،
حالا هم نمیدونم کجاییُ اصلا به من فکر میکنی یا نه . .
فقط خواستم بهت بگم درسته یه وقتایی ... دلم میگیره ازت ، ولی حالِ الانم رو ترجیح میدم به وقتایی ك بخوای باشی و من همش ترسِ رفتنت رو داشته باشم . . )!💙'🎼 ›

#روانپریش_دوم_درب_اول
.
.
.
♡ ㅤ    ❍ㅤ      ⎙ㅤ     ⌲
ˡᶦᵏᵉ    ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ
[ 𝐇𝐈𝐂𝐇𝐊𝐀𝐒 ]
𝑣𝑖𝑑𝑒𝑜 ( https://wisgoon.com/l_de_id_l )♫︎♡︎
دیدگاه ها (۳۲)

- تو مگر در به‍ دری خانه ندارۍ اِی بغض؟همہ‌ شب سر زده مهمان ...

- اولش فکر میکردم گرفتن نمره بده خیلی وحشتناکه !تا اینکه اول...

آرام شده ام ، آرام تر از نبضِ یک مردهو ساکت تر از سکوتی مخرب...

حرفی،سخنی..؟https://daigo.ir/secret/6649011524

کیوت ولی خشن پارت ۲۴شب شد تو رفتی روی تخت دراز کشیدیا.ت تو ذ...

Embrace of the mafia

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط