رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۸۳
ارسلان، شد ۱۹ میلیارد زنگ زدم خاله
خاله،سلام آقا ارسلان یادی از ما کردی یادت افتاد یه خاله پیری داری خوبی پسرم دیانا خوبه
ارسلان، سلام خاله ما همیشه به یاد شماییم من خوبم ولی
خاله ،ولی چی پسرم چرا صدات گرفته چیشده
ارسلان، خاله دیانا و دزدیدن باید پول جور کنم بدم
خاله،ارسلان جانم خاله جان گریه نکن پسر قشنگم من ۵ میلیارد دارم خاله اگه بازم جور کردم برات میریزم
ارسلان، مرسی خاله بعد مامانم تو شدی مادرم
خاله،قربونت برم پسرم
ارسلان، دستت درد نکنه خدافظ
خاله،خدافظ پسرم
ارسلان، زنگ زدم به دیانا الو
زنه،بله پول و جور کردی
ارسلان، آره ولی یکمیش کمه جور میکنم
زنه،خوبه
ارسلان، م میشه باهاش حرف بزنم
زنه، ب
دیانا، حرفشو قعط کردم داد زدم ارسلان
ارسلان، ارسلان بمیره برات
زنه،اصلا
ارسلان، قعط کرد آخه من یه میلیارد دیگه و از کجا بیارم رفتم بام بعد ۱۵ دقیقه رسیدم بام خلوت هیچ کسی نبود نشستم صدای اهنگ زیاد کردم و با خودم حرف میزدم
دیانا، دستامو باز کردم از در اومدم بیرون وای این دیگه کیه آروم رد شدم رفتم جلو در صدای پا اومد سریع رفتم بیرون اخیش اون گوشی کوچیکه که مامانم برام خریده بود و درآوردم زنگ زدم پلیس خودمم بدو بدو از اونجا زدم بیرون میدونستم ارسلان الان حالش خوب نیست کجا رفته
پارت ۸۳
ارسلان، شد ۱۹ میلیارد زنگ زدم خاله
خاله،سلام آقا ارسلان یادی از ما کردی یادت افتاد یه خاله پیری داری خوبی پسرم دیانا خوبه
ارسلان، سلام خاله ما همیشه به یاد شماییم من خوبم ولی
خاله ،ولی چی پسرم چرا صدات گرفته چیشده
ارسلان، خاله دیانا و دزدیدن باید پول جور کنم بدم
خاله،ارسلان جانم خاله جان گریه نکن پسر قشنگم من ۵ میلیارد دارم خاله اگه بازم جور کردم برات میریزم
ارسلان، مرسی خاله بعد مامانم تو شدی مادرم
خاله،قربونت برم پسرم
ارسلان، دستت درد نکنه خدافظ
خاله،خدافظ پسرم
ارسلان، زنگ زدم به دیانا الو
زنه،بله پول و جور کردی
ارسلان، آره ولی یکمیش کمه جور میکنم
زنه،خوبه
ارسلان، م میشه باهاش حرف بزنم
زنه، ب
دیانا، حرفشو قعط کردم داد زدم ارسلان
ارسلان، ارسلان بمیره برات
زنه،اصلا
ارسلان، قعط کرد آخه من یه میلیارد دیگه و از کجا بیارم رفتم بام بعد ۱۵ دقیقه رسیدم بام خلوت هیچ کسی نبود نشستم صدای اهنگ زیاد کردم و با خودم حرف میزدم
دیانا، دستامو باز کردم از در اومدم بیرون وای این دیگه کیه آروم رد شدم رفتم جلو در صدای پا اومد سریع رفتم بیرون اخیش اون گوشی کوچیکه که مامانم برام خریده بود و درآوردم زنگ زدم پلیس خودمم بدو بدو از اونجا زدم بیرون میدونستم ارسلان الان حالش خوب نیست کجا رفته
۷.۵k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.