رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۸۴
ارسلان، دیانام یه شب هم نبوده تو بغلم نباشی
دیانا، رفتم بام دیدم آروم آروم رفتم پشتش دستمو گذاشتم رو چشماش و با صدای بچگونه گفتم اده دوفتی من کیم( اگه گفتی من کیم)
ارسلان، دستمو گذاشتم رو دستاش که رو چشام بود کشیدمش تو بغلم و گفتم تو دختر ارسلانی تو زندکی منی دیانای ارسلانی
دیانا، تو بغلش افتاده بودم به چشمای به خون نشستش نگاه کردم چرا گریه کردی
ارسلان، چون زندگیم و دزدیده بودن چطوری اومدی
دیانا، نمیخواستی بیام
ارسلان، من غلط کنم
دیانا، فرار کردم
ارسلان، الحق که دختر خودمی
دیانا، لبخندی زدم
ارسلان، اگه دوباره بیان
دیانا، منو دست کم گرفتی زنگ زدم به پليس گوشیمم گرفتم
ارسلان، من قربون شما نشم بوسه ای رو لبش زدم
دیانا، پاشدم نشستم رو پاش
ارسلان، شالشو دادم کنار سرمو کردم تو گردنش بوش کردم
دیانا، دستمو تو موهای فرش فرو برم ارسلان میشه همجا باهام باشی که این طوری نشه ،با بغض ،
ارسلان، دیگه نمیزارم تنهایی جایی بری بوسی رو گردنش زدم و شالشو درست کردم لبشو بوسیدم
پارت ۸۴
ارسلان، دیانام یه شب هم نبوده تو بغلم نباشی
دیانا، رفتم بام دیدم آروم آروم رفتم پشتش دستمو گذاشتم رو چشماش و با صدای بچگونه گفتم اده دوفتی من کیم( اگه گفتی من کیم)
ارسلان، دستمو گذاشتم رو دستاش که رو چشام بود کشیدمش تو بغلم و گفتم تو دختر ارسلانی تو زندکی منی دیانای ارسلانی
دیانا، تو بغلش افتاده بودم به چشمای به خون نشستش نگاه کردم چرا گریه کردی
ارسلان، چون زندگیم و دزدیده بودن چطوری اومدی
دیانا، نمیخواستی بیام
ارسلان، من غلط کنم
دیانا، فرار کردم
ارسلان، الحق که دختر خودمی
دیانا، لبخندی زدم
ارسلان، اگه دوباره بیان
دیانا، منو دست کم گرفتی زنگ زدم به پليس گوشیمم گرفتم
ارسلان، من قربون شما نشم بوسه ای رو لبش زدم
دیانا، پاشدم نشستم رو پاش
ارسلان، شالشو دادم کنار سرمو کردم تو گردنش بوش کردم
دیانا، دستمو تو موهای فرش فرو برم ارسلان میشه همجا باهام باشی که این طوری نشه ،با بغض ،
ارسلان، دیگه نمیزارم تنهایی جایی بری بوسی رو گردنش زدم و شالشو درست کردم لبشو بوسیدم
۷.۳k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.