رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۸۲
ارسلان، پیشته
دیانا، گریه کردم گفتم ارسلان بیا کمکم
ارسلان،قلبم تند تند زد دختر کوچولو من
پیش یه مشت آدم عوضي آخه من الان چطوری جور کنم
زنه،به من ربطی داره
ارسلان، صدای بوق تو گوشم پیچید دستمو گذاشتم رو صورتم اشکام جاری شد دخترک من هر جوری شده پول و جور میکنم با چشای اشکیم رفتم تو حیاط زنگ زدم به یکی از دوستام ماشین و به اون فروختم ۱۲ میلیارد داشتم با پول ماشین شد ۱۵میلیارد زنگ زدم عمو الو عمو
عمو،سلام پسرم خوبی
ارسلان، سلام عمو شما خوبی
عمو، ما خوبیم پسرم چیشده چرا صدات گرفته کریه کردی آخه مرد که گریه نمیکنه
ارسلان، عمو وقتی تمام زندگیتو دزدیده باشن گریه میکنی
عمو،دیانا و دزدیدن آخه پسر تو کجا بودی
ارسلان، خیر سرم رفته بودم سر کار عمو روم سیاه یکم پول میخوام
عمو، پسرم من الان فقط ۴ میلیارد دارم
ارسلان، مرسی عمو
عمو،عمو جان من الان برات پول و میزنم
ارسلان، مرسی عمو خدافظ
پارت ۸۲
ارسلان، پیشته
دیانا، گریه کردم گفتم ارسلان بیا کمکم
ارسلان،قلبم تند تند زد دختر کوچولو من
پیش یه مشت آدم عوضي آخه من الان چطوری جور کنم
زنه،به من ربطی داره
ارسلان، صدای بوق تو گوشم پیچید دستمو گذاشتم رو صورتم اشکام جاری شد دخترک من هر جوری شده پول و جور میکنم با چشای اشکیم رفتم تو حیاط زنگ زدم به یکی از دوستام ماشین و به اون فروختم ۱۲ میلیارد داشتم با پول ماشین شد ۱۵میلیارد زنگ زدم عمو الو عمو
عمو،سلام پسرم خوبی
ارسلان، سلام عمو شما خوبی
عمو، ما خوبیم پسرم چیشده چرا صدات گرفته کریه کردی آخه مرد که گریه نمیکنه
ارسلان، عمو وقتی تمام زندگیتو دزدیده باشن گریه میکنی
عمو،دیانا و دزدیدن آخه پسر تو کجا بودی
ارسلان، خیر سرم رفته بودم سر کار عمو روم سیاه یکم پول میخوام
عمو، پسرم من الان فقط ۴ میلیارد دارم
ارسلان، مرسی عمو
عمو،عمو جان من الان برات پول و میزنم
ارسلان، مرسی عمو خدافظ
۶.۱k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.