بلند بلند می نویسم برایت از هرچه توی سرم می گذرد؛ از شامی
بلند بلند مینویسم برایت از هرچه توی سرم میگذرد؛ از شامی که گذاشتم جلوی سگ بو کشید و رفت و خودم خوردمش، از زخم عمیقی که افتاده روی کتفم و به پهلو میخوابم، از پا دردی که دهنم را سرویس کرده است، بلند بلند مینویسم کلمات از من فرار میکنند و بلند بلند با درد میخندم و بعد مینویسم بچه ها از آزمایشگاه برای درد های من هیدرومرفون دست ساز خودشان را دزدیده اند و پادشاهی میکنیم و بلند بلند عصبانی میشوم که چرا آلومینیوم فسفید دست ساز خودم را برایم نیاوردهاند و بلند بلند گریه میکنم وقتی از تو یِ بدون من مینویسم و بعد متوجه میشوم که اشتباه میکنم که نیازی نیست همه چیز را بدانی که آنقدری که من دوست دارم تو بلند بلند برایم بنویسی، تو بلند بلند های من را نمیخوانی. بلند بلند هایم را پاک میکنم و بعد آرام میشوم که دستکم برای کسی نوشتهام. مهم هم نیست که خوانده باشد یا نه.
بلند بلند دلم برایت تنگ شده است. تا ماه.
بلند بلند دلم برایت تنگ شده است. تا ماه.
۱۹.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲