سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

🍂✨
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم

من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم
😑
دیدگاه ها (۰)

🍂🌼گاهی انسان نیازداردگوشه ای تنهابنشیندوخودرامیهمان نوشیدن ی...

وقتی رد پای مهربانیت رادر قلب کسی باقی میگذاری همیشه بیشتر ا...

گفته بودم شاعرم ، بشنو ولی باور نکن!لطف کن در شعر من اینبار ...

خدا جوون تشکر بابت این همه زیبایی🥰ممنون که بازهم دوستان دور ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط