برشی از یک کتاب
#برشی_از_یک_کتاب
گفتم: «دنیا مثل آتشگردان است.
هرچه سرعتش را تندتر میکند،
آدم زودتر به بیرون پرت میشود.»
گفت: «بله. آنقدر سریع است
که آدم سرگیجه و تنهاییاش را میفهمد.»
گفتم: «پس چه باید کرد؟»
گفت: «تحمل و سکوت.»
گفتم: «وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد
بیشتر تنهاست.
چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم
بگوید که چه احساسی دارد.
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق میکند، تنهایی تو کامل میشود.»
گفتم: «دنیا مثل آتشگردان است.
هرچه سرعتش را تندتر میکند،
آدم زودتر به بیرون پرت میشود.»
گفت: «بله. آنقدر سریع است
که آدم سرگیجه و تنهاییاش را میفهمد.»
گفتم: «پس چه باید کرد؟»
گفت: «تحمل و سکوت.»
گفتم: «وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد
بیشتر تنهاست.
چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم
بگوید که چه احساسی دارد.
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق میکند، تنهایی تو کامل میشود.»
۱۲.۴k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.