نگاه اول💖🌔
نگاه اول💖🌔
پارت²⁵
محراب امد
دیانا: ارسلان ولش کن مرگ من بیا بریم
ارسلان چیزی نگفت
ــــــــــــــــ⁷دقیقه دیگه ــــــــــــــــــــــــ
دیانا: ارسلان رسیدم خونه برو ط تخت منم اشپزخونه رو تمیزکنم بیام
ارسلان: باش نفسم
ــــــــــــــــــــــــــــــ¹¹دقیقه بعدــــــــــــــــــــــــــ
دیانا: امدم
ارسلان: خوبه
دیانا: اهومم داشت اینستا میدید منم با گوشیم ور میرفتم
ـــــــــــــــــــــ¹ماه بعدــــــــــــــــــــ
دیانا: ارسلان مامان بابام امروز میان ط برو خونه خودت
ارسلان: باش خداحافظ
دیانا: باییی
ـــــــــــــــــــ⁵ساعت بعدــــــــــــــــ
زنگ زدن در رو باز کردم دیدم مامان بابام هستن دیده بوصی کردم امدیم تو
حرف زدیم تا ساعت ⁶عصر شد
دیانا: بابا
بابای دیانا: جانم
دیانا: برم بیرون با پانیذ و نیکا و......
بابای دیانا: برو ولی باید ¹⁰خونه باشی
دیانا: چشم
...........
رفتم اماده شدم خداحافظی کردم و رفتم پایین نیکا و پانیذ امدن سوار شدیم
نیکا: کجا بریم
دیانا: نم
پانیذ: جنگل
دیانا: فکر خوبیه
نیکا: پس بریم
دیانا: رفتیم رسیدم جنگل
پانیذ: برو جلوتر که خلوت باشه خوب باشه بشنیم حال کنیم
ما دوتا: باشه
رفتیم از ماشین پیاده شدیم یه دفعه پانیذ سر گوشمون گفت
پانیذ: ببخشید ولی من کاری نیستم
و ی دفعه
پارت²⁵
محراب امد
دیانا: ارسلان ولش کن مرگ من بیا بریم
ارسلان چیزی نگفت
ــــــــــــــــ⁷دقیقه دیگه ــــــــــــــــــــــــ
دیانا: ارسلان رسیدم خونه برو ط تخت منم اشپزخونه رو تمیزکنم بیام
ارسلان: باش نفسم
ــــــــــــــــــــــــــــــ¹¹دقیقه بعدــــــــــــــــــــــــــ
دیانا: امدم
ارسلان: خوبه
دیانا: اهومم داشت اینستا میدید منم با گوشیم ور میرفتم
ـــــــــــــــــــــ¹ماه بعدــــــــــــــــــــ
دیانا: ارسلان مامان بابام امروز میان ط برو خونه خودت
ارسلان: باش خداحافظ
دیانا: باییی
ـــــــــــــــــــ⁵ساعت بعدــــــــــــــــ
زنگ زدن در رو باز کردم دیدم مامان بابام هستن دیده بوصی کردم امدیم تو
حرف زدیم تا ساعت ⁶عصر شد
دیانا: بابا
بابای دیانا: جانم
دیانا: برم بیرون با پانیذ و نیکا و......
بابای دیانا: برو ولی باید ¹⁰خونه باشی
دیانا: چشم
...........
رفتم اماده شدم خداحافظی کردم و رفتم پایین نیکا و پانیذ امدن سوار شدیم
نیکا: کجا بریم
دیانا: نم
پانیذ: جنگل
دیانا: فکر خوبیه
نیکا: پس بریم
دیانا: رفتیم رسیدم جنگل
پانیذ: برو جلوتر که خلوت باشه خوب باشه بشنیم حال کنیم
ما دوتا: باشه
رفتیم از ماشین پیاده شدیم یه دفعه پانیذ سر گوشمون گفت
پانیذ: ببخشید ولی من کاری نیستم
و ی دفعه
۷.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.