چند پارتی کوک
چند پارتی کوک
پارت ¹
موضوع: عشق همیشگی من(:
ویو کوک:
امروز بعد از مدت ها آماده شدم که برم ا.ت رو ببینم
کت شلوار مشکیمو پوشیدم و عطر تلخی که ا.ت خیلی دوسش داشت رو زدم
آماده شدم و به سمت مکانی که همیشه با ا.ت اونجا ملاقات میکردم رفتم
ا.ت رو دیدم که روبرو دریاچه وایساده بود، رفتم و از پشت بغلش کردم
ویو ا.ت
دستایی رو دور کمرم حس کردم.. خودش بود...
برگشتم و روبروش وایسادم
+ علامت کوک
× علامت ا.ت
× به به جونگ کوک از اینطرفا بالاخره اومدی عشقتو ببینی!
+ درسته واقعا ببخشید... کار کردن تو کمپانی خیلی سخته هر روز هم از روز قبل بیشتر کار دارم... ولی امروز تونستم بیام عشقمو ببینم(:
× خوبه... راستش کوک... باید یه حقیقتیو بهت بگم...من... دارم ازدواج میکنم... خودم راضی نیستم... واقعا مجبورم... بخاطر بدهی های بابام...خودم از این ازدواج راضی نیستم.. مجبورم
+چی داری میگی ا.ت... این چرت و پرتا چیه داری میگی... یعنی چی!!!!
×..
+ داری به من اینو میگی!!! منی که جونمم برات میدم!!!... من نمیتونم... این اجازه رو نمیدم.. نمیشه!!!!!!
× کوک... من مجبورم... آروم باش!):
+ یعنی چی آروم باش... اخ.. اخ قلبم...
×کوک... کوک... کوک چیشد یهو!!! کوک!!!!
فلش بک به یه روز پیش...
+ آقای دکتر چیشده... چرا قلبم تیر میکشه؟(قلب دشمنت تیر بکشه فداتشم)
دکتر: نگران نباشید...بخاطر استرس و اظطراب هس... من بهتون دارو میدم به موقع ازش استفاده کنید... در ضمن از استرس و اظطراب دوری کنید
+ بله ممنون
(زمان حال)
(بیمارستان)
× چیشد دکتر؟!... حالشون چطوره خوبن؟!...
دکتر: بله نگران نباشید... اما باید از استرس و اظطراب دوری کنن دیروز هم بهشون گفتم
× مگه دیروز چیشد؟
دکتر: بهتون نگفتن... دیروز اقای جونگ کوک قبلشون تیر میکشید(خدا نکنه نفسم) اما نگران نباشید بخاطر استرس و اظطرابی که داشتن بود... الان کاملا خوب هستن
× بله... ممنون
+ا.ت...
× جانم
+ من کجام؟...
× بیمارستان هستیم تو یهو گفتی قبلم... منم سریع آوردمت بیمارستان...
× ببینم چرا نگفتی دیروز قلبت تیر کشیده؟!؟
+ مهم نیس... الان حالم خوبه... نگران نباش!
× کوک.. راستش... من شوخی کردم.. من اصلا قرار نیست ازدواج کنم... واقعا ببخشید نمیدونستم اینطوری میشه!... هق...فقط خواستم ری اکشنتو ببینم.. هق...
+ یاا...باشه... عیب نداره.. ببین من خوبم... نگران نباش... عیب نداره
+ ولی خودم میام میگرمت.
× چی؟...
+ دختر چرا انقد خنگی تو!
+میگم...خودم باهات ازدواج میکنم(:
ا.ت من خیلی دوست دارم... مطمئن باش خوشبختت میکنم... خیلی دوست دارم(:
× منم خیلی دوست دارم(:
ادمین: منتظر چی هستین؟😂😔
ازدواج کردن و خوشبخت هم شدن(:
پایان.
دیگه اگه بد بود واقعا ببخشید.. اولین بارمه فیک مینویسم... فقط حمایت شه... لایک و کامنت هم یادتون نره
نظر شما برای من مهم💖(:
پارت ¹
موضوع: عشق همیشگی من(:
ویو کوک:
امروز بعد از مدت ها آماده شدم که برم ا.ت رو ببینم
کت شلوار مشکیمو پوشیدم و عطر تلخی که ا.ت خیلی دوسش داشت رو زدم
آماده شدم و به سمت مکانی که همیشه با ا.ت اونجا ملاقات میکردم رفتم
ا.ت رو دیدم که روبرو دریاچه وایساده بود، رفتم و از پشت بغلش کردم
ویو ا.ت
دستایی رو دور کمرم حس کردم.. خودش بود...
برگشتم و روبروش وایسادم
+ علامت کوک
× علامت ا.ت
× به به جونگ کوک از اینطرفا بالاخره اومدی عشقتو ببینی!
+ درسته واقعا ببخشید... کار کردن تو کمپانی خیلی سخته هر روز هم از روز قبل بیشتر کار دارم... ولی امروز تونستم بیام عشقمو ببینم(:
× خوبه... راستش کوک... باید یه حقیقتیو بهت بگم...من... دارم ازدواج میکنم... خودم راضی نیستم... واقعا مجبورم... بخاطر بدهی های بابام...خودم از این ازدواج راضی نیستم.. مجبورم
+چی داری میگی ا.ت... این چرت و پرتا چیه داری میگی... یعنی چی!!!!
×..
+ داری به من اینو میگی!!! منی که جونمم برات میدم!!!... من نمیتونم... این اجازه رو نمیدم.. نمیشه!!!!!!
× کوک... من مجبورم... آروم باش!):
+ یعنی چی آروم باش... اخ.. اخ قلبم...
×کوک... کوک... کوک چیشد یهو!!! کوک!!!!
فلش بک به یه روز پیش...
+ آقای دکتر چیشده... چرا قلبم تیر میکشه؟(قلب دشمنت تیر بکشه فداتشم)
دکتر: نگران نباشید...بخاطر استرس و اظطراب هس... من بهتون دارو میدم به موقع ازش استفاده کنید... در ضمن از استرس و اظطراب دوری کنید
+ بله ممنون
(زمان حال)
(بیمارستان)
× چیشد دکتر؟!... حالشون چطوره خوبن؟!...
دکتر: بله نگران نباشید... اما باید از استرس و اظطراب دوری کنن دیروز هم بهشون گفتم
× مگه دیروز چیشد؟
دکتر: بهتون نگفتن... دیروز اقای جونگ کوک قبلشون تیر میکشید(خدا نکنه نفسم) اما نگران نباشید بخاطر استرس و اظطرابی که داشتن بود... الان کاملا خوب هستن
× بله... ممنون
+ا.ت...
× جانم
+ من کجام؟...
× بیمارستان هستیم تو یهو گفتی قبلم... منم سریع آوردمت بیمارستان...
× ببینم چرا نگفتی دیروز قلبت تیر کشیده؟!؟
+ مهم نیس... الان حالم خوبه... نگران نباش!
× کوک.. راستش... من شوخی کردم.. من اصلا قرار نیست ازدواج کنم... واقعا ببخشید نمیدونستم اینطوری میشه!... هق...فقط خواستم ری اکشنتو ببینم.. هق...
+ یاا...باشه... عیب نداره.. ببین من خوبم... نگران نباش... عیب نداره
+ ولی خودم میام میگرمت.
× چی؟...
+ دختر چرا انقد خنگی تو!
+میگم...خودم باهات ازدواج میکنم(:
ا.ت من خیلی دوست دارم... مطمئن باش خوشبختت میکنم... خیلی دوست دارم(:
× منم خیلی دوست دارم(:
ادمین: منتظر چی هستین؟😂😔
ازدواج کردن و خوشبخت هم شدن(:
پایان.
دیگه اگه بد بود واقعا ببخشید.. اولین بارمه فیک مینویسم... فقط حمایت شه... لایک و کامنت هم یادتون نره
نظر شما برای من مهم💖(:
۸۰.۲k
۱۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.