در چرخش تاریخ چه سرخورده چه سرخوش

در چرخش تاریخ، چه سرخورده چه سرخوش
دنیا نه به جمشید وفا کرد، نه کورش
آسوده ام از آتش نیرنگ حسودان
از تهمت سودابه بری باد، سیاوش
ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم
جایی که در آن شرط حیات است توحش
ای دل! من اگر رازنگه دار تو بودم
این چشمهء خشکیده نمی کرد تراوش
من بی تو سرافکنده و دم سردم و دلخون
ای عشق! سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش...

#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

کشیدی حسرت و هر آه بر تنهایی ات افزودزمانه ناگهانی، گاه بر ت...

ﮔﻔﺘﻢ ﻓﺪﺍﯼ ﭼﺸﻤﺖ قَدری ﺭﻃﺐ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟ﮔﻔﺘﺎ مگر ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑـﺮ ﺭﻭﯼ ﻟﺐ ﻧﺪﺍ...

ای که از چشم من احساس مرا می خوانیاحتیاجی به سخن نیست ،خودت ...

خدایا خودت هیچ پدر و مادری و شرمنده بچش نکنخدایا خودت به همه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط