نمیشودقهوه شیرین شده را بابرعکس بهم زدن دوباره تلخ کرد
نمیشود قهوه ی شیرین شده را با برعکس به هم زدن دوباره تلخ کرد!
آخرین بار که دیدمش نمیدانستم نامه به دستش رسیده و ان را خوانده یا نه...
آخر از بخت همیشه بدِ من پستچی نامه ام را یکشنبه به خانه اش رساند...
یکشنبه ها سر کار بود
از هشت صبح تا چهار بعد از ظهر
و باز هم از بخت همیشه بد من ان روز شوهرش خانه بود...
و این را خودم هنگامی ک از سر کوچه منتظر بودم نامه به دستش برسد، دیدم
نمیدانم شوهرش از این ادم های با شعور روشن فکر است که نامه ای که مربوط به اون نباشد را (هر چند مربوط به نزدیک ترین فرد زندگی اش باشد) میگذارد خودش بخواند یا از ان ادم هایی است که حتی نمیفهمند در زندگی مشترک هم حریم شخصی وجود دارد که نامه را باز کرده باشد و از سیر تا پیازش را خوب خوانده باشد و خوب تر فکر کرده باشد تا
که نباید فکر بکند...
هر چند سیر تا پیازی در کار نبود...
که از حق نگذریم شاید تعریف روشن فکری این نباشد ولی از انجا که وضعیت مغموم و درمانده طوری دارم، دوست دارم ان را اینگونه تعریف کنم...
یک سالی میشد که با امیر ازدواج کرده بود...
رفتم جلو با اینکه همانطور که گفتم نمیدانستم نامه به دستش رسیده و ان را خوانده یا که چی!
رفتم جلو ولی پایم نیامد...
من میخواستم چه چیزی را درست کنم؟
میخواستم چه چیزی را عوض کنم؟
او ازدواج کرده بود
شوهر داشت
زندگی داشت
دغدغه داشت!
مگر زندگی مثل ریختن پسته و بادام در یک ظرف است که بعدن بشود ان ها را جدا کرد و همه چیز دوباره به حالت قبل برگردد!
مگر به قول نویسنده ای ادم ها کتاب اند که ان ها را در صفحه ی 375 بگذاری بروی و برگردی با انتظار اینکه همان صفحه باشد هنوز!
داستان فرق میکند! نمیشود قهوه ی شیرین شده را با برعکس هم زدن دوباره تلخ کرد!
داشتم از گوشه ی دیوار اجری قرمز سر کوچه ی بیست و هفتم رفتنش را نگاه میکردم که گوشه ی نامه ای را که از کنار کیفش بیرون زده بود دیدم!
پاکت نامه سبز بود...
مهتاب سبز دوست داشت!
خودم پاکت را با رنگ، سبز کرده بودم
احتمال اینکه یک احمق دیگری پاکت نامه ای را سبز کرده باشد و ان به دست مهتاب برسد مثل احتمال برخورد سیارک M847 با زمین است که فاصله ی مدار ان از زمین صد و چهل و نه میلیون کیلو متر میباشد است!
توی نامه چیز زیادی ننوشته بودم
پرسیده بودم (ماجرای نبودنت را شنیده ای؟ )
فکر کنم مهتاب ماجرای نبودنش را شنیده بود!
حسین جسری
#حسعین_نویس
#دکلمه
#داستان_کوتاه
#بوکوفسکی
#شوپنهاور
#معین_دهاز
#ادبیات
آخرین بار که دیدمش نمیدانستم نامه به دستش رسیده و ان را خوانده یا نه...
آخر از بخت همیشه بدِ من پستچی نامه ام را یکشنبه به خانه اش رساند...
یکشنبه ها سر کار بود
از هشت صبح تا چهار بعد از ظهر
و باز هم از بخت همیشه بد من ان روز شوهرش خانه بود...
و این را خودم هنگامی ک از سر کوچه منتظر بودم نامه به دستش برسد، دیدم
نمیدانم شوهرش از این ادم های با شعور روشن فکر است که نامه ای که مربوط به اون نباشد را (هر چند مربوط به نزدیک ترین فرد زندگی اش باشد) میگذارد خودش بخواند یا از ان ادم هایی است که حتی نمیفهمند در زندگی مشترک هم حریم شخصی وجود دارد که نامه را باز کرده باشد و از سیر تا پیازش را خوب خوانده باشد و خوب تر فکر کرده باشد تا
که نباید فکر بکند...
هر چند سیر تا پیازی در کار نبود...
که از حق نگذریم شاید تعریف روشن فکری این نباشد ولی از انجا که وضعیت مغموم و درمانده طوری دارم، دوست دارم ان را اینگونه تعریف کنم...
یک سالی میشد که با امیر ازدواج کرده بود...
رفتم جلو با اینکه همانطور که گفتم نمیدانستم نامه به دستش رسیده و ان را خوانده یا که چی!
رفتم جلو ولی پایم نیامد...
من میخواستم چه چیزی را درست کنم؟
میخواستم چه چیزی را عوض کنم؟
او ازدواج کرده بود
شوهر داشت
زندگی داشت
دغدغه داشت!
مگر زندگی مثل ریختن پسته و بادام در یک ظرف است که بعدن بشود ان ها را جدا کرد و همه چیز دوباره به حالت قبل برگردد!
مگر به قول نویسنده ای ادم ها کتاب اند که ان ها را در صفحه ی 375 بگذاری بروی و برگردی با انتظار اینکه همان صفحه باشد هنوز!
داستان فرق میکند! نمیشود قهوه ی شیرین شده را با برعکس هم زدن دوباره تلخ کرد!
داشتم از گوشه ی دیوار اجری قرمز سر کوچه ی بیست و هفتم رفتنش را نگاه میکردم که گوشه ی نامه ای را که از کنار کیفش بیرون زده بود دیدم!
پاکت نامه سبز بود...
مهتاب سبز دوست داشت!
خودم پاکت را با رنگ، سبز کرده بودم
احتمال اینکه یک احمق دیگری پاکت نامه ای را سبز کرده باشد و ان به دست مهتاب برسد مثل احتمال برخورد سیارک M847 با زمین است که فاصله ی مدار ان از زمین صد و چهل و نه میلیون کیلو متر میباشد است!
توی نامه چیز زیادی ننوشته بودم
پرسیده بودم (ماجرای نبودنت را شنیده ای؟ )
فکر کنم مهتاب ماجرای نبودنش را شنیده بود!
حسین جسری
#حسعین_نویس
#دکلمه
#داستان_کوتاه
#بوکوفسکی
#شوپنهاور
#معین_دهاز
#ادبیات
۲۰.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.