Devil...
Devil...
پارت سی و یک...
____________
پرش زمانی به چند روز بعد ویو ا.ت
هیچکس داخل عمارت نبود ...فقط ا.ت بود و بادیگارد ها ...نگاهی به اطراف کرد...بهتر نبود به حرف اون دختره گوش کنه....آروم وارد حیاط شد ...خرگوش رو داخل حیاط ول کرد که اگر جونگکوک یا بقیه پسرا اومدن دلیلی برای بیرون اومدن داشته باشه...سمت یکی از بادیگارد ها رفت ...
ات:ببخشید شما بینتون کسی به اسم جانی دارید؟!
§جانی؟؟...من تازه اومدم کسی...
∆من جانی هستم لیدی...
ا.ت برگشت ...با دیدن مردی نسبتا درشت هیکل و پر عضله پشتش کمی عقب رفت ...
ات:ش،شما جانی هستید؟!
∆بله ...
ات:م،من شنیدم شما اطلاعاتی دارید که هیچکس نداره...
∆درباره؟؟
ات:جئون جونگکوک
∆چیزی نمیدونم
جانی برگشت که بره سریع دستش رو گرفتم
ات :خواهش میکنم...اگر چیزی میدونی بگو...
∆چرا باید اینکار رو کنم ؟؟...مگه جونم رو از سر راه آوردم که اطلاعات یه شیطان رو...
ات:چ،چی؟!...گفتی شیطان ...جئون یعنی واقعا شیطانه ؟!...
∆آره...
جانی رفت...
آروم وارد عمارت شد که یکدفعه جک رو دید
ات : تو اینجا چیکار میکنی؟!
جک:اومدم تا کار جونگکوک رو راحت کنم
ات:جونگکوک ...
جک:یه شیطان که برای اینکه انسان بشه میخواد تو رو بکشه...درواقع تو رو پیشکش خدایان جهنم کنه تا برای همیشه انسان باشه...
ات:یعنی چی؟!
جک:آنقدر نفهمی؟!....احتمالا تا پنج روز دیگه تو جهنم میبینمت ...میخوام سریعتر تو رو به پاداشت برسونم ...
جک چاقو تو دستش رو گرفت و سمت ا.ت دوید
ا.ت شروع کرد به دویدن سریع از پله ها بالا رفت تو راهرو شروع کرد به دویدن ....چشمش به اون در مخفی خورد که اولین بار دیده بود...سریع دکمه رو زد تا در باز بشه ...وارد جا مخفی شد ...برگشت آجر رو فشار داد تا در بسته بشه...چشمش به جک خورد که داشت سمتش میدوید ...آخر های در بود که چاقو رو پرت کرد ...ولی همون موقع در بسته شد ...صدای برخورد چاقو به دیوار رو راحت میشد تشخیص داد...
برگشت ...نگاهی به قفسه کتاب ها کرد...دنبال کتابی گشت که دوباره یادداشتی پیدا کنه ...کتاب قرمز رنگ با موضوع شیطان ها نمیمیرند پیدا کرد...صفحه اول رو باز کرد ...
نوشته: جونگکوکا...برای تو ...شاید یه روزی به ما تبدیل بشی ولی بدون رونا همیشه دوست داره ...طرفدار همیشگی تو کسی که ازت همیشه در برابر همه چی حمایت میکنه...جئون رونا...این رو دوست داشتی نه؟!
کتاب رو ورق زد ....هر ده صفحه موضوع تغییر میکرد ...
ادامه کامنت
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#JK#fake
پارت سی و یک...
____________
پرش زمانی به چند روز بعد ویو ا.ت
هیچکس داخل عمارت نبود ...فقط ا.ت بود و بادیگارد ها ...نگاهی به اطراف کرد...بهتر نبود به حرف اون دختره گوش کنه....آروم وارد حیاط شد ...خرگوش رو داخل حیاط ول کرد که اگر جونگکوک یا بقیه پسرا اومدن دلیلی برای بیرون اومدن داشته باشه...سمت یکی از بادیگارد ها رفت ...
ات:ببخشید شما بینتون کسی به اسم جانی دارید؟!
§جانی؟؟...من تازه اومدم کسی...
∆من جانی هستم لیدی...
ا.ت برگشت ...با دیدن مردی نسبتا درشت هیکل و پر عضله پشتش کمی عقب رفت ...
ات:ش،شما جانی هستید؟!
∆بله ...
ات:م،من شنیدم شما اطلاعاتی دارید که هیچکس نداره...
∆درباره؟؟
ات:جئون جونگکوک
∆چیزی نمیدونم
جانی برگشت که بره سریع دستش رو گرفتم
ات :خواهش میکنم...اگر چیزی میدونی بگو...
∆چرا باید اینکار رو کنم ؟؟...مگه جونم رو از سر راه آوردم که اطلاعات یه شیطان رو...
ات:چ،چی؟!...گفتی شیطان ...جئون یعنی واقعا شیطانه ؟!...
∆آره...
جانی رفت...
آروم وارد عمارت شد که یکدفعه جک رو دید
ات : تو اینجا چیکار میکنی؟!
جک:اومدم تا کار جونگکوک رو راحت کنم
ات:جونگکوک ...
جک:یه شیطان که برای اینکه انسان بشه میخواد تو رو بکشه...درواقع تو رو پیشکش خدایان جهنم کنه تا برای همیشه انسان باشه...
ات:یعنی چی؟!
جک:آنقدر نفهمی؟!....احتمالا تا پنج روز دیگه تو جهنم میبینمت ...میخوام سریعتر تو رو به پاداشت برسونم ...
جک چاقو تو دستش رو گرفت و سمت ا.ت دوید
ا.ت شروع کرد به دویدن سریع از پله ها بالا رفت تو راهرو شروع کرد به دویدن ....چشمش به اون در مخفی خورد که اولین بار دیده بود...سریع دکمه رو زد تا در باز بشه ...وارد جا مخفی شد ...برگشت آجر رو فشار داد تا در بسته بشه...چشمش به جک خورد که داشت سمتش میدوید ...آخر های در بود که چاقو رو پرت کرد ...ولی همون موقع در بسته شد ...صدای برخورد چاقو به دیوار رو راحت میشد تشخیص داد...
برگشت ...نگاهی به قفسه کتاب ها کرد...دنبال کتابی گشت که دوباره یادداشتی پیدا کنه ...کتاب قرمز رنگ با موضوع شیطان ها نمیمیرند پیدا کرد...صفحه اول رو باز کرد ...
نوشته: جونگکوکا...برای تو ...شاید یه روزی به ما تبدیل بشی ولی بدون رونا همیشه دوست داره ...طرفدار همیشگی تو کسی که ازت همیشه در برابر همه چی حمایت میکنه...جئون رونا...این رو دوست داشتی نه؟!
کتاب رو ورق زد ....هر ده صفحه موضوع تغییر میکرد ...
ادامه کامنت
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#JK#fake
۲۲.۰k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.