ایندرد

این‌درد
را نمی‌توان برای کسی
بازگو کرد !
که‌ آدمی، وجود دارد..‌!
نفس‌ می‌کشد،
سفر می‌کند...!
موسیقی‌ گوش‌ می‌دهد،
کتاب‌ می‌خواند و چآی
می‌نوشد...!
اما گوشه‌ای،
[فرآموش] شده‌ است .
#وروجک_لکستان
دیدگاه ها (۰)

وقتی که باران میبارد از خودم می پرسم یعنی او هم مثل من باران...

تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی‌ماندچه باید گفت با آن کس ک...

نشست تو ماشین، دستاش می لرزید، بخاری رو روشن کردم، گفت: ابرا...

سخت استفراموش کردن کسیکه با اوهمه‌چیز و همه‌کس رافراموش می‌ک...

همیشه چای برایم بیشتر از یک نوشیدنی ساده بودهچای بهانه‌ ایست...

فلانی نماز نمیخواند

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط