-ساختمان متروکه-
با چشمای کسل که زیرش گود افتاده و سیاه شده درحالی که روی تخت دراز کشیدم به سقف زل زدم. بعد از تو دیگه چشمام پر از ذوق نیستن؛ اون نور توی چشمام الان فقط بازتاب نور خورشیده. اشکام دیگه از ذوق کنارت بودن نیست، الان چیزی جز اشکای شور بعد نبودنته. لبخند روز لبام از عشق زیاد به تو نیست، لبخندی پر از تمسخره که همش داره خودمو سرزنش میکنه.
قلبمم مثل نور چشمام، موج چشمام و لبخند تلخم عوض شده! اناتومی قلبم به کل تغییر کرده. مثل یک ساختمان که بعد از رفتن صاحبش خالیه خالیه.! دیوارای ساختمان رنگش رفته و گوشه هاش تار عنکبوت بسته. حالا دیگه قلبم با یه ساختمان متروکه هیچ فرقی نداره. یادمه اونروز اومدیو بهم گفتی که این اخرین بار یه که باهم حرف میزنیم، من ناراحت بودم ازینکه میخوای ترکم کنی ولی خب تو میخواستی کل دنیا رو ترک کنی!
ماهم رو دوست داشتیم، اونقدر دوست داشتیم من بار اخر از خدافظی نکردیم که شاید تو زنده بمونیو بازم مثل قبل کلی خاطره قشنگ بسازیم!
گفتم خاطره! خاطره های قشنگی که داشتیم داره عذابم میده، داره با هر بار یاد اوری تیکه ای از ساختمان متروکه قلبم رو تاریکتر میکنه. قبلا وجود این خاطره ها دیوارای قلبم رو رنگ میزد ولی حالا که صاحب خونه نیست، وجودشون باعث تاریکتر شدن وجودم میشه.
حدودا 2 دقیقه تیکه میام پیشت! یعنی قرصا اثر میکنه؛ میتونم تصویری تاریک از خودم برای همه بجا بزارم، اما میخوام مثل تو خاطرات خوبم براشون بمونه. کاشکی ساختمان متروکه قلبم مثل قبل با بودنت تبدیل به بهشت میشد، کاشکی میتونستم دستاتو بگیرم و قدم بزنم. کاشکی میشد توی بغلت نفس بکشم ولی خب نمیشه! چون تو منو ترک کردی، نه! یعنی دنیارو ترک کردی. حداقل امیدوارم توی زندگی بعدیمون مثل قبل بعد از کلی سختی، از طرف خدا مورفین و هدیه ای برای هم باشیم:)
دوست دارم!
مستاجر ابدی قلبم.... :)
قلبمم مثل نور چشمام، موج چشمام و لبخند تلخم عوض شده! اناتومی قلبم به کل تغییر کرده. مثل یک ساختمان که بعد از رفتن صاحبش خالیه خالیه.! دیوارای ساختمان رنگش رفته و گوشه هاش تار عنکبوت بسته. حالا دیگه قلبم با یه ساختمان متروکه هیچ فرقی نداره. یادمه اونروز اومدیو بهم گفتی که این اخرین بار یه که باهم حرف میزنیم، من ناراحت بودم ازینکه میخوای ترکم کنی ولی خب تو میخواستی کل دنیا رو ترک کنی!
ماهم رو دوست داشتیم، اونقدر دوست داشتیم من بار اخر از خدافظی نکردیم که شاید تو زنده بمونیو بازم مثل قبل کلی خاطره قشنگ بسازیم!
گفتم خاطره! خاطره های قشنگی که داشتیم داره عذابم میده، داره با هر بار یاد اوری تیکه ای از ساختمان متروکه قلبم رو تاریکتر میکنه. قبلا وجود این خاطره ها دیوارای قلبم رو رنگ میزد ولی حالا که صاحب خونه نیست، وجودشون باعث تاریکتر شدن وجودم میشه.
حدودا 2 دقیقه تیکه میام پیشت! یعنی قرصا اثر میکنه؛ میتونم تصویری تاریک از خودم برای همه بجا بزارم، اما میخوام مثل تو خاطرات خوبم براشون بمونه. کاشکی ساختمان متروکه قلبم مثل قبل با بودنت تبدیل به بهشت میشد، کاشکی میتونستم دستاتو بگیرم و قدم بزنم. کاشکی میشد توی بغلت نفس بکشم ولی خب نمیشه! چون تو منو ترک کردی، نه! یعنی دنیارو ترک کردی. حداقل امیدوارم توی زندگی بعدیمون مثل قبل بعد از کلی سختی، از طرف خدا مورفین و هدیه ای برای هم باشیم:)
دوست دارم!
مستاجر ابدی قلبم.... :)
- ۱۹.۰k
- ۱۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط