عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم
با قهوه ای چشمانش
می توانم روزها بیدار بمانم و همانطور که روزنامه ی عصر را در دست گرفته ام از پشت دود سیگار دزدکی نگاهش کنم .
باد که لای موهایش می وزد می توانم از روی مبلی که نشسته ام به عمق جنگل های شمال سفر کنم .
با صدایش می توانم
به تمام لهجه های سرزمینم
بلند بلند بگویم
دوستتتت دارم
می توانم روزها بیدار بمانم و همانطور که روزنامه ی عصر را در دست گرفته ام از پشت دود سیگار دزدکی نگاهش کنم .
باد که لای موهایش می وزد می توانم از روی مبلی که نشسته ام به عمق جنگل های شمال سفر کنم .
با صدایش می توانم
به تمام لهجه های سرزمینم
بلند بلند بگویم
دوستتتت دارم
۹.۹k
۱۲ آبان ۱۴۰۳