حوالی خیابانی نشسته بودم خیابانی سوت و کور خالی از هر
حوالیِ خیابانی نشسته بودم، خیابانی سوت و کور، خالی از هر آدمی، دفتری داشتم پر شده از طرح چشمان تو، عکس هایی برایم مانده بود از نگاه های زیبای تو، من ماندم و شاعری های عاشقانه، آن هم برای تو. اما چه فایده عزیزم؟ تو رویایی هستی که هرگز تمام نمیشوی.
- ۲۲.۴k
- ۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط