وقتی ازت متنفر بود....
وقتی ازت متنفر بود....
پارت دوم
ویو بورام
داشتیم حرف میزدیم که...
جین گفت
@ راستی تهیونگ وسط های مهمانی دیگه نبود
+یعنی چی ؟!
@تقریبا میشه گفت ساعت های یک اینا بود که غیبش زد و دیگه نه من دیدمش نه لیا
+خب که چی کی آخه برا اون پسره الدنگ نگران میشه
@بعد ساعت شیش صبح دیدیمش
+چرا به من میگی آخه آیشش
@ته چه هیزمی تری آخه به تو فروخته که این جوری میگی
+جین مگه من چیکارش کردم که اون از من متنفره هومم؟!
@خب....
+دیدی خودت هم چیزی نداری پس داداشی کمتر حرف بزن برا فکت ضرر داره
@باشه ...چیی ؟! دختره ایکبیری
+😂
داشتیم حرف میزدیم که زنگ در به صدا در اومد
رفتم از چشمی دیدم که
+آییش باز این تهیونگ اومد
@چی خب در رو باز کن
در رو باز کردم که تهیونگ تلو تلو کنان اومد جلو جین سریع اومد پیش تهیونگ
@ته ، ته چی شده؟! چرا حالت بده؟!
_من ،من ...
حرفش با بالا اومدن خون از دهنش تمام شد
+تهیونگ تهیونگ
سریع جین بلندش کرد و گذاشت رو کاناپه خب واقعیت من دکتری خوندم پس میتونستم آدم ها رو درمان کنم سریع رفتم ضربان قلبش رو گرفتم و چند تا چیز دیگه هم چک کردم
+اون مسموم شده
@چ،چی؟! کی مسموم کردش ؟!
+نمیدونم ولی مسمومیت خیلی تو بدنش مونده بوده که اثر کرده
@نکنه برا دیشب بوده ؟!
+چمیدونم باید معده شو شستشو بدیم وگرنه میمیره
@خب خب من چیکار کنم
+بیا ببریمش به بیمارستان من من اینجا وسیله ای ندارم (توجه پدر بورام برا بورام یه بیمارستان زده و بورام رئیس یه بیمارستان هست)
جین تهیونگ رو بلند کرد و به بیمارستان برد منم دنبالش رفتم
پرش زمانی به بعد از شستشو معده تهیونگ (چه دقیق😂)
دکتر ها گفتن یه ساعت دیگه بهوش میاد
+جین من میرم
@کجا خب بمون دیگه
+نمیخوام وقتی بهوش میاد چشمم بهش بخوره همین
@اما ...
+اما نداره به لیا زنگ زدم داره میاد
@باشه برو
ویو بورام
رفتم خونه وارد که شدم
+نگا نگا چجوری کف سالن رو خونی کرده ایشش بعد من باید تمیز کنم شروع کردم به تمیز کردن که گوشیم زنگ خورد
رفتم جواب دادم مامان و بابا بود
+بله مامان جون
م.ب:چطوری بورام جین و تهیونگ و لیا کجان؟!
+چ،چیزه اونا رفتن بیرون من حوصله نداشتم نرفتم
پ.ب :خب ما و پدر مادر تهیونگ داریم میایم کره فردا بلیط داریم
+چییی ؟! ...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#BANGTAN
پارت دوم
ویو بورام
داشتیم حرف میزدیم که...
جین گفت
@ راستی تهیونگ وسط های مهمانی دیگه نبود
+یعنی چی ؟!
@تقریبا میشه گفت ساعت های یک اینا بود که غیبش زد و دیگه نه من دیدمش نه لیا
+خب که چی کی آخه برا اون پسره الدنگ نگران میشه
@بعد ساعت شیش صبح دیدیمش
+چرا به من میگی آخه آیشش
@ته چه هیزمی تری آخه به تو فروخته که این جوری میگی
+جین مگه من چیکارش کردم که اون از من متنفره هومم؟!
@خب....
+دیدی خودت هم چیزی نداری پس داداشی کمتر حرف بزن برا فکت ضرر داره
@باشه ...چیی ؟! دختره ایکبیری
+😂
داشتیم حرف میزدیم که زنگ در به صدا در اومد
رفتم از چشمی دیدم که
+آییش باز این تهیونگ اومد
@چی خب در رو باز کن
در رو باز کردم که تهیونگ تلو تلو کنان اومد جلو جین سریع اومد پیش تهیونگ
@ته ، ته چی شده؟! چرا حالت بده؟!
_من ،من ...
حرفش با بالا اومدن خون از دهنش تمام شد
+تهیونگ تهیونگ
سریع جین بلندش کرد و گذاشت رو کاناپه خب واقعیت من دکتری خوندم پس میتونستم آدم ها رو درمان کنم سریع رفتم ضربان قلبش رو گرفتم و چند تا چیز دیگه هم چک کردم
+اون مسموم شده
@چ،چی؟! کی مسموم کردش ؟!
+نمیدونم ولی مسمومیت خیلی تو بدنش مونده بوده که اثر کرده
@نکنه برا دیشب بوده ؟!
+چمیدونم باید معده شو شستشو بدیم وگرنه میمیره
@خب خب من چیکار کنم
+بیا ببریمش به بیمارستان من من اینجا وسیله ای ندارم (توجه پدر بورام برا بورام یه بیمارستان زده و بورام رئیس یه بیمارستان هست)
جین تهیونگ رو بلند کرد و به بیمارستان برد منم دنبالش رفتم
پرش زمانی به بعد از شستشو معده تهیونگ (چه دقیق😂)
دکتر ها گفتن یه ساعت دیگه بهوش میاد
+جین من میرم
@کجا خب بمون دیگه
+نمیخوام وقتی بهوش میاد چشمم بهش بخوره همین
@اما ...
+اما نداره به لیا زنگ زدم داره میاد
@باشه برو
ویو بورام
رفتم خونه وارد که شدم
+نگا نگا چجوری کف سالن رو خونی کرده ایشش بعد من باید تمیز کنم شروع کردم به تمیز کردن که گوشیم زنگ خورد
رفتم جواب دادم مامان و بابا بود
+بله مامان جون
م.ب:چطوری بورام جین و تهیونگ و لیا کجان؟!
+چ،چیزه اونا رفتن بیرون من حوصله نداشتم نرفتم
پ.ب :خب ما و پدر مادر تهیونگ داریم میایم کره فردا بلیط داریم
+چییی ؟! ...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#BANGTAN
۴.۲k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.