پارت4 ستاره زندگی
پارت4 ستاره زندگی
هوانگ همینجوری 😳داشت به جیمین نگاه میکرد
جیمین:ثابت شد؟😅
هوانگ:یاااااااه، هوس مردن کردییی،دیوونه شدییییی؟!
جیمین:ایمممم🤔؛به نظر میرسه دیوونه ی تو شدم🫡
هوانگ:کسی نبود بهت بگه به خاطر میسو زیاد الکل نخوری و مست نکنی؟
جیمین:من الان کیو جز تو دارم؟ و میسو کیلو چنده😪
هوانگ:بیا،تحویل بگیر،بچه کامل خل شد🤧🫡
هوانگ از مچ دست جیمین گرفت برد خونه«خونه ی هوانگ»
هوانگ:جیمین، همینجا بشین«روکاناپه»من الان میام
هوانگ رفت آشپز خونه داشت سوپ ماهی واسه جیمین میپخت چون فکر میکرد جیمین زیادی خماره و نمیدونه چی میگه
جیمین:هجونگ هیونا؛ کجا رفتی🤨
جیمین رفت آشپز خونه دید هوانگ داره ماهی خورد میکنه
جیمین:چیکار داری میکنی 🤨
هوانگ:اگه الان کسیو نداری،منم باید حامیت باشم که از این بدتر نشی🥲
جیمین رفت جونگ هیون و بغل کرد
جیمین:فقط تا فردا جواب اعترافمو بده؛باهام قرار میزاری؟یانه؟
هوانگ:باشه
جیمین رفت بیرون،یه نفس عمیق کشید و رفت نشست پارک
هوانگ جونگ هیون تو خونه داشت با خودش حرف میزد
(خل شده؟یا واقعا عاشقمه؟ولی از رفتارش معلوم بود خل نیست؟ولی خب اون جوری که جلو در کمپانی داد میزد معلوم بود میسو رو خیلی دوست داره.پس چرا با اینکه اونقدر میسو رو دوست داره من و ببوسه؟شاید یه هوسه!؟؛اهههه،خل بود منم خل کرد،اصلا ولش کن بابا)
جیمین تو پارک نشسته بود که یهو نامجون اومد
نامجون:عووووو، چه خبر از جیمین شی،نیستی خبر ازت نیست؛شنیدم جلو میسو هوانگ و بوسیدی😂
جیمین:با میسو بهم زدم
نامجون:چرا🤨
جیمین:چون خودش خواست
نامجون:خب تو چرا قبول کردی
جیمین:چون منم دیگه دوستش ندارم
نامجون:واع😐
جیمین:حوصلم سر رفته
نامجون:پاشو بریم یه چرخی بزنیم
جیمین:باشه
جیمین و نامجون پاشدن رفتن
هوانگ داشت سوپ ماهی رو آماده میکرد که میسو که خمار بود (چون دیشب به خاطر جیمین مست کرده بود)
در رو زد
هوانگ درو باز کرد
میسو هوانگ و هول داد اون ور و اومد تو گفت: جیمین کو؟ها؟خودم دیدم اومد اینجا😤چرا جیمین و ازم گرفتی ها!نکنه باهم قرار میزارین
هوانگ:میسو شی،جیمین شی اینجا نیستن؛بشینید اینجا همه چی رو براتون توضیح میدم
سوپ ماهی پخته بود
هوانگ رفت یه پیاله واسه خودش و یه پیاله واسه میسو ریخت اومد نشست کنان میسو
قضیه ی بوس و اشتباه گرفتن جیمین با جیهوپ و....
برای میسو تعریف کرد
هوانگ همینجوری 😳داشت به جیمین نگاه میکرد
جیمین:ثابت شد؟😅
هوانگ:یاااااااه، هوس مردن کردییی،دیوونه شدییییی؟!
جیمین:ایمممم🤔؛به نظر میرسه دیوونه ی تو شدم🫡
هوانگ:کسی نبود بهت بگه به خاطر میسو زیاد الکل نخوری و مست نکنی؟
جیمین:من الان کیو جز تو دارم؟ و میسو کیلو چنده😪
هوانگ:بیا،تحویل بگیر،بچه کامل خل شد🤧🫡
هوانگ از مچ دست جیمین گرفت برد خونه«خونه ی هوانگ»
هوانگ:جیمین، همینجا بشین«روکاناپه»من الان میام
هوانگ رفت آشپز خونه داشت سوپ ماهی واسه جیمین میپخت چون فکر میکرد جیمین زیادی خماره و نمیدونه چی میگه
جیمین:هجونگ هیونا؛ کجا رفتی🤨
جیمین رفت آشپز خونه دید هوانگ داره ماهی خورد میکنه
جیمین:چیکار داری میکنی 🤨
هوانگ:اگه الان کسیو نداری،منم باید حامیت باشم که از این بدتر نشی🥲
جیمین رفت جونگ هیون و بغل کرد
جیمین:فقط تا فردا جواب اعترافمو بده؛باهام قرار میزاری؟یانه؟
هوانگ:باشه
جیمین رفت بیرون،یه نفس عمیق کشید و رفت نشست پارک
هوانگ جونگ هیون تو خونه داشت با خودش حرف میزد
(خل شده؟یا واقعا عاشقمه؟ولی از رفتارش معلوم بود خل نیست؟ولی خب اون جوری که جلو در کمپانی داد میزد معلوم بود میسو رو خیلی دوست داره.پس چرا با اینکه اونقدر میسو رو دوست داره من و ببوسه؟شاید یه هوسه!؟؛اهههه،خل بود منم خل کرد،اصلا ولش کن بابا)
جیمین تو پارک نشسته بود که یهو نامجون اومد
نامجون:عووووو، چه خبر از جیمین شی،نیستی خبر ازت نیست؛شنیدم جلو میسو هوانگ و بوسیدی😂
جیمین:با میسو بهم زدم
نامجون:چرا🤨
جیمین:چون خودش خواست
نامجون:خب تو چرا قبول کردی
جیمین:چون منم دیگه دوستش ندارم
نامجون:واع😐
جیمین:حوصلم سر رفته
نامجون:پاشو بریم یه چرخی بزنیم
جیمین:باشه
جیمین و نامجون پاشدن رفتن
هوانگ داشت سوپ ماهی رو آماده میکرد که میسو که خمار بود (چون دیشب به خاطر جیمین مست کرده بود)
در رو زد
هوانگ درو باز کرد
میسو هوانگ و هول داد اون ور و اومد تو گفت: جیمین کو؟ها؟خودم دیدم اومد اینجا😤چرا جیمین و ازم گرفتی ها!نکنه باهم قرار میزارین
هوانگ:میسو شی،جیمین شی اینجا نیستن؛بشینید اینجا همه چی رو براتون توضیح میدم
سوپ ماهی پخته بود
هوانگ رفت یه پیاله واسه خودش و یه پیاله واسه میسو ریخت اومد نشست کنان میسو
قضیه ی بوس و اشتباه گرفتن جیمین با جیهوپ و....
برای میسو تعریف کرد
۷.۲k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.