فیک: انتقام عشق
فیک: انتقام عشق
کیم سوهو وقتی که داشت خاندان جئون را ازبین میبرد جونگکوک فقط۲سال داشت
جونگکوک پسر ۲سالیه بود که شاهد مرگ خانوادش بود
مادرش آخرین کسی بود که باید کشته میشد
مادرش او را به بیرون برد تا فرار کند
میخواست خودش هم با پسرش برود ولی وقتی که جونگکوک در بغل مادرش بود ، مادرش تیر خورد و کشته شد
مادرش به پسرش گفت که برود و او رفت تا انتقام بگیرد
کیم بخاطر سن کمی که پسر داشت گذاشت که برود چون فکر میکرد پسربچه ای به این کوچیکی نمیتواند در این هوای برفی زنده بماند اونم این وقت شب
نصف شب بود و برف سنگینی میبارید پسر تگ تنها داشت توی خیابان راه میرفت و گریه میکرد
خیلی سردش بود و دیگر توان راه رفتن نداشت و بعد چشمانش سیاهی رفت و بر روی زمین افتاد
همه فکر کردن که جئون جونگکوک آخرین بازمانده نسل جئون مرده
ولی باز همه اشتباه میکردن
آن وقت شب پیرزنی مهربان آن را پیدا کرد
درمواقع سگ آن پیرزن پسر را دید
پیرزن دید که پسر تنهاست و حال خوبی ندارد بنابراین آن پیرزن غریبه شد مادربزرگ جئون
جونگکوک آن پیرزن را غریبه میدانست و از او میترسید ولی پیرزن آغوش گرمش را به پسر هدیه داد و پسر به آن مادربزرگ میگفت
پیرزن شده بود تنها خانواده جونگکوک
مادربزرگ آن را بزرگ کرد به آن همه چیز یاد داد
درست است امکانات کافی را نداشت ولی جونگکوک همه چیز یاد گرفت
جونگکوک تنها کسی که توی این دنیا داشت مادربزرگش بود تنها خانوادش که باید از او محافظت کند
جونگکوک از پسر ۲ساله به مردی ۲۷ ساله قوی تبدیل شد
آن پسر بسیار قوی بود ولی سرد
با تنها کسی که سرد نبود و پیش آن خشن نبود مادربزرگش بود
آن پسر قد بلندی داشت چشم موهای مشکی اندامی عضله ای و چهره ای جذاب
آن پسر رئیس خطرناک باند مافیا بود
رئیسی که همه چیز کس از او میترسدند و جرعت روبه رو شدن با جئون را نداشتن
از جئون میترسیدند و به حرف های جئون گوش میدادند
جونگکوک برای انتقام از کیم بزرگ شد و برای محافظت از مادربزرگش قوی شد
تنها دلیل زنده ماندنش مادربزرگش بود و تنها دلیل بزرگ شدنش انتقام بود
میخواست انتقام تک تک خون های از دست رفته خانوادش را از کیم بگیرد بنابراین دختر کیم را دزدید
میدانست که کیم بسیار بر روی دخترش حساس است بنابراین دست گذاشت روی نقطه ای حساس کیم
جئون جونگکوک مردی، سرد،خشن،زیبا،جذاب،قدبلند،قوی، بود
مردی که همه ی دخترا حاظر بودن برای داشتن جئون همه کاری کنند ولی جئون به عشق اعتقادی نداشت و فقط میخواست انتقام بگیرد
هیچ چیزی جز انتقام و مادربزرگش برایش توی این دنیا مهم نبود
کی میداند یعنی همان طور که چه مین عاشق جونگکوک میشود جئون هم به اندازه اون عاشق میشود؟
من که بَعید میرانم جونگکوک عاشق شود
کیم سوهو وقتی که داشت خاندان جئون را ازبین میبرد جونگکوک فقط۲سال داشت
جونگکوک پسر ۲سالیه بود که شاهد مرگ خانوادش بود
مادرش آخرین کسی بود که باید کشته میشد
مادرش او را به بیرون برد تا فرار کند
میخواست خودش هم با پسرش برود ولی وقتی که جونگکوک در بغل مادرش بود ، مادرش تیر خورد و کشته شد
مادرش به پسرش گفت که برود و او رفت تا انتقام بگیرد
کیم بخاطر سن کمی که پسر داشت گذاشت که برود چون فکر میکرد پسربچه ای به این کوچیکی نمیتواند در این هوای برفی زنده بماند اونم این وقت شب
نصف شب بود و برف سنگینی میبارید پسر تگ تنها داشت توی خیابان راه میرفت و گریه میکرد
خیلی سردش بود و دیگر توان راه رفتن نداشت و بعد چشمانش سیاهی رفت و بر روی زمین افتاد
همه فکر کردن که جئون جونگکوک آخرین بازمانده نسل جئون مرده
ولی باز همه اشتباه میکردن
آن وقت شب پیرزنی مهربان آن را پیدا کرد
درمواقع سگ آن پیرزن پسر را دید
پیرزن دید که پسر تنهاست و حال خوبی ندارد بنابراین آن پیرزن غریبه شد مادربزرگ جئون
جونگکوک آن پیرزن را غریبه میدانست و از او میترسید ولی پیرزن آغوش گرمش را به پسر هدیه داد و پسر به آن مادربزرگ میگفت
پیرزن شده بود تنها خانواده جونگکوک
مادربزرگ آن را بزرگ کرد به آن همه چیز یاد داد
درست است امکانات کافی را نداشت ولی جونگکوک همه چیز یاد گرفت
جونگکوک تنها کسی که توی این دنیا داشت مادربزرگش بود تنها خانوادش که باید از او محافظت کند
جونگکوک از پسر ۲ساله به مردی ۲۷ ساله قوی تبدیل شد
آن پسر بسیار قوی بود ولی سرد
با تنها کسی که سرد نبود و پیش آن خشن نبود مادربزرگش بود
آن پسر قد بلندی داشت چشم موهای مشکی اندامی عضله ای و چهره ای جذاب
آن پسر رئیس خطرناک باند مافیا بود
رئیسی که همه چیز کس از او میترسدند و جرعت روبه رو شدن با جئون را نداشتن
از جئون میترسیدند و به حرف های جئون گوش میدادند
جونگکوک برای انتقام از کیم بزرگ شد و برای محافظت از مادربزرگش قوی شد
تنها دلیل زنده ماندنش مادربزرگش بود و تنها دلیل بزرگ شدنش انتقام بود
میخواست انتقام تک تک خون های از دست رفته خانوادش را از کیم بگیرد بنابراین دختر کیم را دزدید
میدانست که کیم بسیار بر روی دخترش حساس است بنابراین دست گذاشت روی نقطه ای حساس کیم
جئون جونگکوک مردی، سرد،خشن،زیبا،جذاب،قدبلند،قوی، بود
مردی که همه ی دخترا حاظر بودن برای داشتن جئون همه کاری کنند ولی جئون به عشق اعتقادی نداشت و فقط میخواست انتقام بگیرد
هیچ چیزی جز انتقام و مادربزرگش برایش توی این دنیا مهم نبود
کی میداند یعنی همان طور که چه مین عاشق جونگکوک میشود جئون هم به اندازه اون عاشق میشود؟
من که بَعید میرانم جونگکوک عاشق شود
۹.۳k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.