نامه ای به تو
نامه ای به تو
{ صبحت چطور بود عزیزکم ؟..
به رسم دیرینهام برایَت مینویسم.. مانند هر روز دلتنگتم . . .
چند سال پیش نامهات به دستم رسیده بود..
گفته بودی که بعد از اتمامِ جنگ بازخواهی گشت و یکدیگر را در آغوش خواهیم کشید.. گفته بودی که بعد از اتمامِ جنگ بازخواهی گشت و زیباترین دختر را در رحم من پرورش خواهیم داد.. گفته بودی که بعد از اتمامِ جنگ بازخواهی گشت و زندگی رویِ خوشش را به ما نشان خواهد داد...
دلبندم ؛ مگر ما چه گناهی را مرتکب شده بودیم؟ جنگ.. دو تن به اختلاف دل میدهندو هزار تن را به مرگ اجبار میکنند.
چرا تو عزیزترینم.. چرا تو باید یکی از آن هزار تن میبودی ؟ حال من چه کنم؟ من بی تو و فرزندی که هیچیگاه نداشتهام چه کنم.. .
مادر میگویَد باید تورا فراموش کنم ، فراموش کردنت؟.. شاید تنفر از تو بخاطر کارهایی که هیچگاه مرتکب نشدهای تنها راهِ فراموشی باشد..
_دوست دارِ تو ؛ لیزا_ }
{ صبحت چطور بود عزیزکم ؟..
به رسم دیرینهام برایَت مینویسم.. مانند هر روز دلتنگتم . . .
چند سال پیش نامهات به دستم رسیده بود..
گفته بودی که بعد از اتمامِ جنگ بازخواهی گشت و یکدیگر را در آغوش خواهیم کشید.. گفته بودی که بعد از اتمامِ جنگ بازخواهی گشت و زیباترین دختر را در رحم من پرورش خواهیم داد.. گفته بودی که بعد از اتمامِ جنگ بازخواهی گشت و زندگی رویِ خوشش را به ما نشان خواهد داد...
دلبندم ؛ مگر ما چه گناهی را مرتکب شده بودیم؟ جنگ.. دو تن به اختلاف دل میدهندو هزار تن را به مرگ اجبار میکنند.
چرا تو عزیزترینم.. چرا تو باید یکی از آن هزار تن میبودی ؟ حال من چه کنم؟ من بی تو و فرزندی که هیچیگاه نداشتهام چه کنم.. .
مادر میگویَد باید تورا فراموش کنم ، فراموش کردنت؟.. شاید تنفر از تو بخاطر کارهایی که هیچگاه مرتکب نشدهای تنها راهِ فراموشی باشد..
_دوست دارِ تو ؛ لیزا_ }
- ۲.۹k
- ۰۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط