چند پارتی
چند پارتی...
Sadism💀❤️
Part6
خوشحالم...نسبت به قبل خیلی بهتری...
تهیونگ:آره...میگم به لطف تو...خیلی بهترم...به هر حال یه باری که چند سال روی دوشم بود رو خالی کردم...
خوبه...یه سوال..چند سالته؟
تهیونگ:۲۶
اووو...جدی؟...۲۶ سالته؟...
تهیونگ: آره...من ۲۶ سالمه...تو چی؟...
من ۲۳...ببینم تهیونگ تو نمیخوای بری دانشگاه؟
تهیونگ: دانشگاه؟
اره...دانشگاه نظرت چیه؟
تهیونگ: اوم...نمیدونم...بد نیست..
بعد که از بیمارستان مرخص شدی کمکت میکنم بری دانشگاه...
تهیونگ: واقعا؟
اره...
تهیونگ: ممنون خیلی ممنون...
خواهش میکنم...
...
سه سال بعد)
...
دستیار قاضی: پس بدین وسیله طبق موارد قابل مشاهده و ارائه مدارک...خانم پارک آزاد میشه....
خانم پارک: ممنونم...ممنونم آقای کیم...ممنونم به لطف شما من آزاد شدم...
تهیونگ: خواهش میکنم...به هر حال وظیفه منه که اون کسی که بیگناهه رو آزاد و اون کسی که گناهکار بوده رو پیدا کنم...
خانم پارک: ممنونم...خیلی ممنونم...
عشقم...
نگاه تهیونگ به طرف من برگشت و لبخند قشنگی زد...
تهیونگ: تو اینجایی نفسم؟...
رفتم سمتش و بغلش کردم...
تهیونگ: آخیش...خستگیم در رفت ملکه من...
اروم خندیدم...مثل همیشه عالی وکیل پایه یک دادگستری...
تهیونگ: او او او..داری لوسم میکنی...
مهم نیست...ولی هعی...اونی کع باید لوس باشه منم...
تهیونگ: یادم باشه برات جبران کنم؟
خوبههههه...
...
پایان...:)
Sadism💀❤️
Part6
خوشحالم...نسبت به قبل خیلی بهتری...
تهیونگ:آره...میگم به لطف تو...خیلی بهترم...به هر حال یه باری که چند سال روی دوشم بود رو خالی کردم...
خوبه...یه سوال..چند سالته؟
تهیونگ:۲۶
اووو...جدی؟...۲۶ سالته؟...
تهیونگ: آره...من ۲۶ سالمه...تو چی؟...
من ۲۳...ببینم تهیونگ تو نمیخوای بری دانشگاه؟
تهیونگ: دانشگاه؟
اره...دانشگاه نظرت چیه؟
تهیونگ: اوم...نمیدونم...بد نیست..
بعد که از بیمارستان مرخص شدی کمکت میکنم بری دانشگاه...
تهیونگ: واقعا؟
اره...
تهیونگ: ممنون خیلی ممنون...
خواهش میکنم...
...
سه سال بعد)
...
دستیار قاضی: پس بدین وسیله طبق موارد قابل مشاهده و ارائه مدارک...خانم پارک آزاد میشه....
خانم پارک: ممنونم...ممنونم آقای کیم...ممنونم به لطف شما من آزاد شدم...
تهیونگ: خواهش میکنم...به هر حال وظیفه منه که اون کسی که بیگناهه رو آزاد و اون کسی که گناهکار بوده رو پیدا کنم...
خانم پارک: ممنونم...خیلی ممنونم...
عشقم...
نگاه تهیونگ به طرف من برگشت و لبخند قشنگی زد...
تهیونگ: تو اینجایی نفسم؟...
رفتم سمتش و بغلش کردم...
تهیونگ: آخیش...خستگیم در رفت ملکه من...
اروم خندیدم...مثل همیشه عالی وکیل پایه یک دادگستری...
تهیونگ: او او او..داری لوسم میکنی...
مهم نیست...ولی هعی...اونی کع باید لوس باشه منم...
تهیونگ: یادم باشه برات جبران کنم؟
خوبههههه...
...
پایان...:)
- ۷.۶k
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط