تو را به ترانه هابخشیدم
به ڪتاب ها
به عاشقانه ها
به بوسه هابه سڪوت شڪوفه ها
ڪه وقتی پنجره ی اتاقت را
بازمی ڪنی عشـــــق از
میان جنگل سوخته ی پلڪهایت
به آغوشت بپیچد
و با هر جوانه ڪه بر تن درختان سبز می شود
هزاران بوسه مثل روسری ات
دور سرت بپیچد
تو را به ترانه ها بخشیدم
و خودم را
عادت می دهم
به جدایی به زندڪَی
به همین با تو بی تو زندڪَی ڪردن ها..
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.