نوشته coxoc پارت

نوشته( @coxoc ♥️ ) پارت ¹⁵
(چند ساعت بعد)
_ریک..میشه یه کمکی کنی؟
*چیو؟
_این کراواتمو میتونی ببندیش؟
*آ..ره..واستا..یعنی بشین..
نیگان رو کاناپه نشست و ریک کرواتو از دستش کشید..
*اونجا که رفتیم..سعیتو کن ضایع نباشی..زیادی صمیمی بودن هم شک میندازه..لطفا سوتی نده..اگه لازم به بوسه بود زبون نزن..دیگه اینکه..مشروبم زیاد نخور
_چقد خوش بویی ریک..
*خفه شو عه..بیا توعم ازین ادکلنه بزن..چرا بو سیگار میدی؟
_نمیدونم..راستی..الان اومدی و گفتن شما مدرک ازدواجتون چیه چیکار کنیم هوم؟
*منظورت چیه؟
_داری خفم میکنی نکش اون بیصاحابو
*ببخشید حواسم نبود..بیا درست شد..
_ممه نون..بزار ببینم آهاا بیا‌..
*این چیه؟
_چی چیه حلقست دیه..
*میدونم ولی چرا دست تو نیس؟
_ببین تو حلقتو میدی من منم حلقمو میدم به تو..
*چه نیازه آخه..
_بده بینم عه
حلقه هاشونو جا به جا کردن و از خونه رفتن بیرون..وقتی سوار ماشین شدن کل مسیر نصیحتای ریک تو اتاقک ماشین پژواک میشه
*ببین..
_چشم مشروب نمیخورم،ضایع نیستم،سوتی نمیدم،دخترارو نمیکنم،موقع بوسم زبون نمیزنم اههه حفظم ولم کن برادر من..
*ولی یچیو فهمیدی؟
_هه؟
*اینکه اینجا و کلا خونه ها،مغازه ها و مردمش مثل مردم ما..تو دنیایی زندگی میکنن که کلا دنیای بیرون و متحرکای خونخوار واسشون بی اهمیته..
_آره..ولی من هیچ حصار یا دیواری نمیبینم..
*و دقیقا همین عجیب ترش کرده..
•کمتر از 100 متر دیگر به مقصد میرسید
_جی پی اس؟
*این صداعه همه جا همرامونه..پوففف..
•به مقصد نزدیک میشوید لطفا کم کم توقف کنید
_باشه باو..
نیگان ماشینو پارک کرد و پیاده شدن..یه ساختمون بزرگ شبیه ساختمون شهرداری بود..میشد دید که افراد از در ورودیه بزرگی که داشت وارد میشدن..
_ریک
*هوم؟
_دستمو نمیگیری؟
*باش..بیا..
بازوشو گرفت و به چشمش خیره شد
*خوبم؟
_خوب؟تو فوق العاده ای پسره ی کله فر..
*بسه دیگه کم کم میخوای لاس بزنی پس بیخیال..
همراه هم قدم برمیداشتن و ریک محکم بازوی نیگانو فشورده بود
_میترسی؟
*نه..از چی؟فقط یکم استرس دارم..
_نداشته باش عزیزم..همچی..عالی پیش میره ژنرال..
×به به مهمونای ویژمونم اومدن..خوش اومدین..با من بیاین..کنار خودم واستون جا گرفتم..
_بله..بریم..
*نیگان..
_جونم؟
*حواستو جم کن خب؟
_باشه بیخیالشو لطفا..
کنار هم نشستن و برا جفتشون مشروب ریختن..
جفتشون به جمعیت خیره شده بودن و کمی از مشروب رو مزه مزه میکردن
×خب..یکمی بیشتر افتخار آشنایی نمیدین؟چطور آشنا شدین و..
_خب راستش..ما اولش‌‌..
*عزیزم..لطفا میشه بری یه دوری بزنی؟میدونم حوصلت سر رفته..
_چی..خب..باشه..
*ببخشید میشه یه سوالی بپرسم؟
×بله..چرا که نه