یه معادله ی خیلی ساده ،،،،
یه معادله ی خیلی ساده ،،،،
نزدیک غروب عاشورا بود ،،،،
شاه عالم با پیکری که بیش از 1950 زخم
با لب هایی ترک خورده از عطش
با دلی بیش از هجده داغ از فرزند و برادر و برادرزاده و زاده ی خواهر ،،، غریبانه در گودی قتلگاه نفس نفس میزد
زمین و زمان جلوی چشمان قشنگ ش تیره و تار شده بود
«هل من ناصر ینصرنی» هایش بی جواب مانده بود دیگر ،،،،
چندین نفر وارد گودی قتلگاه شدند که کار را تمام و یکسره کنند
اما کسی جرأت جدا کردن سر از پیکر لیلای خدا را نداشت
تا اینکه خنجر کهنه به دستان قاتل افتاد
مصمم وارد گودی شد ،،،
با چکمه های سیاهش بر پرچم لا اله الا الله پا گذاشت
بر سینه ی شاه نشست
خنجر را دست به دست میکرد
انگار دلش مثل دستهایش لرزان شده بود ،،،،
ندا بلند شد ،،،، لب های ترک خورده و کم رمق شاه تکان خورد
صدایی کم سو از حنجر شاه بلند شد
{ ،،، من که دیگه کارم تمام است
احتیاجی به بریدن سرم نیست ، به حال خودم رهایم کنید به زودی دار دنیا را ترک میکنم }
قاتل قبول نکرد و خواست تمام افتخار این کار را از خودش کنه
شاه دوباره به حرف آمد
{ لااقل تو این کار رو انجام نده ، به دیگری بسپار و من به تو قول شفاعت جدم در قیامت را میدهم }
قاتل نعره ی جنون کشید و کار را تمام کرد
،،،،،،
معادله ساده ست ،،،
شاه معصوم بود و حرفی غیر از حقیقت از زبانش جاری نمیشد
شاه وقتی این پیشنهاد رو داد که تکتک اعضای خانواده ش رو جلوی چشمان خدایی اش تکه تکه کرده بودند
جایی خودتون رو معطل نکنید ،،،،
هرچی میخواید جز دربار این شاه طلب نکنید ،،،، دنیا و آخرت رو نیم نگاه این شاه میگردونه ،،،، به خدا قسم همه چیز
💚♥️ حسین علیه السلام ♥️💚 است
#اللهمعجللولیکالفرج
#حضرتدلبر
#حضرتدستگیرِعالم
#امامحسین
#قبلهگاهعشاق
#آهازعطش
نزدیک غروب عاشورا بود ،،،،
شاه عالم با پیکری که بیش از 1950 زخم
با لب هایی ترک خورده از عطش
با دلی بیش از هجده داغ از فرزند و برادر و برادرزاده و زاده ی خواهر ،،، غریبانه در گودی قتلگاه نفس نفس میزد
زمین و زمان جلوی چشمان قشنگ ش تیره و تار شده بود
«هل من ناصر ینصرنی» هایش بی جواب مانده بود دیگر ،،،،
چندین نفر وارد گودی قتلگاه شدند که کار را تمام و یکسره کنند
اما کسی جرأت جدا کردن سر از پیکر لیلای خدا را نداشت
تا اینکه خنجر کهنه به دستان قاتل افتاد
مصمم وارد گودی شد ،،،
با چکمه های سیاهش بر پرچم لا اله الا الله پا گذاشت
بر سینه ی شاه نشست
خنجر را دست به دست میکرد
انگار دلش مثل دستهایش لرزان شده بود ،،،،
ندا بلند شد ،،،، لب های ترک خورده و کم رمق شاه تکان خورد
صدایی کم سو از حنجر شاه بلند شد
{ ،،، من که دیگه کارم تمام است
احتیاجی به بریدن سرم نیست ، به حال خودم رهایم کنید به زودی دار دنیا را ترک میکنم }
قاتل قبول نکرد و خواست تمام افتخار این کار را از خودش کنه
شاه دوباره به حرف آمد
{ لااقل تو این کار رو انجام نده ، به دیگری بسپار و من به تو قول شفاعت جدم در قیامت را میدهم }
قاتل نعره ی جنون کشید و کار را تمام کرد
،،،،،،
معادله ساده ست ،،،
شاه معصوم بود و حرفی غیر از حقیقت از زبانش جاری نمیشد
شاه وقتی این پیشنهاد رو داد که تکتک اعضای خانواده ش رو جلوی چشمان خدایی اش تکه تکه کرده بودند
جایی خودتون رو معطل نکنید ،،،،
هرچی میخواید جز دربار این شاه طلب نکنید ،،،، دنیا و آخرت رو نیم نگاه این شاه میگردونه ،،،، به خدا قسم همه چیز
💚♥️ حسین علیه السلام ♥️💚 است
#اللهمعجللولیکالفرج
#حضرتدلبر
#حضرتدستگیرِعالم
#امامحسین
#قبلهگاهعشاق
#آهازعطش
۶.۰k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲