باران زدُ شبنم،نشست رویِ حبابِ معلقِ لب دریایِ سحر آمیز غ
باران زدُ شبنم،نشست رویِ حبابِ معلقِ لب دریایِ سحر آمیز غمها
حبابِ لبالب پرِ هوایِ دل نگرانیِ حالُ هوایِ حوالیِ شاخه همخون جدا ماندهُ آسمانِ ابریُ گرفتهاش..
میگریستُ آسمانِ من چنین میگرفت؟
تنهابودُ سینهام پر از پروانه هایِ بالُ پر شکسته کِ پر میکشیدند بی هوا در هوایش؟
خاطرِ خاطرمان جمع نمیشدُ خیالِ خیالمان تخت نبود..
چرا؟
چون هوایش درد داشت!
چون هوایش سرد بود
خون در رگهایِ سرد،یخ میزد در دلِ روز هایِ آتشین جسمی در دلِ جهنم این روزها یخ میزدُ یادی کِ یادهارا مهر فراموشی زده بود.
یادش میزد،یادِ تورا با جیغُ داد فریاد.
دریادم یادش میرقصیدُ میگریدُ فریاد میزد
تماشایش میکردم
با
بغضُ
دردُ
اندوه.
آغوشم باز بود
برایِ
خودش
یادش
زخمهایش
دردهایش
..
یهویی..
mohy
حبابِ لبالب پرِ هوایِ دل نگرانیِ حالُ هوایِ حوالیِ شاخه همخون جدا ماندهُ آسمانِ ابریُ گرفتهاش..
میگریستُ آسمانِ من چنین میگرفت؟
تنهابودُ سینهام پر از پروانه هایِ بالُ پر شکسته کِ پر میکشیدند بی هوا در هوایش؟
خاطرِ خاطرمان جمع نمیشدُ خیالِ خیالمان تخت نبود..
چرا؟
چون هوایش درد داشت!
چون هوایش سرد بود
خون در رگهایِ سرد،یخ میزد در دلِ روز هایِ آتشین جسمی در دلِ جهنم این روزها یخ میزدُ یادی کِ یادهارا مهر فراموشی زده بود.
یادش میزد،یادِ تورا با جیغُ داد فریاد.
دریادم یادش میرقصیدُ میگریدُ فریاد میزد
تماشایش میکردم
با
بغضُ
دردُ
اندوه.
آغوشم باز بود
برایِ
خودش
یادش
زخمهایش
دردهایش
..
یهویی..
mohy
۶۴.۴k
۲۶ تیر ۱۴۰۰