کنار هم نشسته بودیمُ زل زده بودیم به آسمون. پرسید از چی م
کنار هم نشسته بودیمُ زل زده بودیم به آسمون. پرسید از چی میترسی؟ نگاش کردم و گفتم از تنهایی! بغلم کرد. پرسید الان چی؟ گفتم هنوزم از تنهایی، اما حالا بیشتر
خیلی بیشتر …
خیلی بیشتر …
۱۳.۹k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.