تو تیمارستان یکی با گریه فریاد میزد:بخدا قرصامو میخورم فق
تو تیمارستان یکی با گریه فریاد میزد:بخدا قرصامو میخورم فقط دستامو نبندید به تخت؛ شما نمیدونین شبا وقتی میاد به خوابم و ازم میخواد بغلش کنم و نمیتونم دستامو سمتش باز کنم چه دردی داره..!
۶.۸k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.