راه دریا دور است...
#راهدریادوراست...
گاهی اوقات
هیچ میلی به دیدن یک عده آدمی ندارم
اما باز با دست باز ودل بسته میآیند
میآیند مسافران دور دریا را
بیخود از خواب یک پیالهی آب میگیرند
و بعد جوری عجیب آهسته میپرسند
آیا تو مایلی باز با ماه خسته
از خانهی بیچراغ سخن بگویی؟
میگویم بروید، راحتم بگذارید
راه دریا دور است
مسافران غمگین ما خوابند
و من هم اصلا اشتباه کردم
که از خواب گل و خاطرات گهواره سخن گفتم
به خدا ماه مقصر است
که بیخبر از این همه ابر بیباور
آمد و از احتمال باران چیزی نگفت،
فقط یک عده آدمی آمدند
پنهانی بر پردههای ستاره نوشتند
گاه نمنم هر بارانی
سرآغاز اتفاقی از دریاست!
من که باورم نشد
اما شما که با چشمهای خیس مادران ما
به دریا رسیدهاید،
دیگر از چه میپرسید
دیدگان من چرا بارانیست!؟
من که کاری نکردهام
فقط یک چراغ برداشتهام
رفتهام کنار کوچهای از اینجا دور…
دارم به ماه خسته نگاه میکنم.
دیگر هیچ میلی به خواب ندارم
هیچ میلی به دیدن یک عده آدمی ندارم
دارم به آسمان خوشباور بیخبر میگویم
حال کبوتر خوب است
در کوچه گاه چراغ و چاقو
با هم به خانه برمیگردند،
قرار است ما هم با هم برگردیم
برمیگردیم
میآییم آن سوتر از پیالههای شکسته
رویاهای مسافران غمگین خویش را جستوجو میکنیم.
دمی آواز آشنایان دریا را میشنویم
و بعد تا دمدمای صبح
(این وهله با دل باز و دست بسته)
خسته از چراغ و ستاره سخن میگوییم!
دیدی ما اشتباه نکردهایم!
حالا چقدر خیرهشدن در تولد روشنایی خوب است
چقدر شادمانی آدمی از آواز آدمی خوب است
خوب است گاهی اوقات
ما نیز به خواب گل و خاطرات گهواره برگردیم!
گاهی اوقات
چه میل غریبی به دیدن یک عده آدمی در من است
میخواهم بیایند
نشانی آشنای دریا را از دیدگان من بگیرند،
و بعد یکی از میان مردگان ما بگوید:
تولد ماه را اگر ندیدهاید،
تولد نابهنگام چراغ و ستاره نزدیک است،
حالا به خانههایتان برگردید...
پ 😪 ن
کاش میتونستم نشونت بدم چقدر چقدر دردو غمت ،دردو غممه. کاش میشد بفهمی وقتایی که نگرانم میکنی چقدر فکرو خیال میکنم همش با خودم میگم کاش همین الان کنارش بودم. کاش میتونستم محکم بغلش کنم و بهش بگم، من اینجام! تو هم خیالت جمع باشه که من هستم و تا وقتی هستم نمیذارم هیچ غمی تو رو بیش از حد اذیت کنه..
مشکل اینجاست که میخواین یه تیکه
از همه رو داشته باشین، و نتیجش میشه
آدمای نصفه و نیمهای که معلوم نیست
کجای زندگیتن، کجای زندگیشونی...
شب قبل از عید،بدترین شب زندگیمو اوج دلتنگیم و..از اون شبا ک تا صب بشع من هزار بار مردم!
لَنگتوم،خیلی دلتنگتوم...💔
عیدتون...
#هرمزگانزیبا
#بندرعباس
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
#چوکبندر
گاهی اوقات
هیچ میلی به دیدن یک عده آدمی ندارم
اما باز با دست باز ودل بسته میآیند
میآیند مسافران دور دریا را
بیخود از خواب یک پیالهی آب میگیرند
و بعد جوری عجیب آهسته میپرسند
آیا تو مایلی باز با ماه خسته
از خانهی بیچراغ سخن بگویی؟
میگویم بروید، راحتم بگذارید
راه دریا دور است
مسافران غمگین ما خوابند
و من هم اصلا اشتباه کردم
که از خواب گل و خاطرات گهواره سخن گفتم
به خدا ماه مقصر است
که بیخبر از این همه ابر بیباور
آمد و از احتمال باران چیزی نگفت،
فقط یک عده آدمی آمدند
پنهانی بر پردههای ستاره نوشتند
گاه نمنم هر بارانی
سرآغاز اتفاقی از دریاست!
من که باورم نشد
اما شما که با چشمهای خیس مادران ما
به دریا رسیدهاید،
دیگر از چه میپرسید
دیدگان من چرا بارانیست!؟
من که کاری نکردهام
فقط یک چراغ برداشتهام
رفتهام کنار کوچهای از اینجا دور…
دارم به ماه خسته نگاه میکنم.
دیگر هیچ میلی به خواب ندارم
هیچ میلی به دیدن یک عده آدمی ندارم
دارم به آسمان خوشباور بیخبر میگویم
حال کبوتر خوب است
در کوچه گاه چراغ و چاقو
با هم به خانه برمیگردند،
قرار است ما هم با هم برگردیم
برمیگردیم
میآییم آن سوتر از پیالههای شکسته
رویاهای مسافران غمگین خویش را جستوجو میکنیم.
دمی آواز آشنایان دریا را میشنویم
و بعد تا دمدمای صبح
(این وهله با دل باز و دست بسته)
خسته از چراغ و ستاره سخن میگوییم!
دیدی ما اشتباه نکردهایم!
حالا چقدر خیرهشدن در تولد روشنایی خوب است
چقدر شادمانی آدمی از آواز آدمی خوب است
خوب است گاهی اوقات
ما نیز به خواب گل و خاطرات گهواره برگردیم!
گاهی اوقات
چه میل غریبی به دیدن یک عده آدمی در من است
میخواهم بیایند
نشانی آشنای دریا را از دیدگان من بگیرند،
و بعد یکی از میان مردگان ما بگوید:
تولد ماه را اگر ندیدهاید،
تولد نابهنگام چراغ و ستاره نزدیک است،
حالا به خانههایتان برگردید...
پ 😪 ن
کاش میتونستم نشونت بدم چقدر چقدر دردو غمت ،دردو غممه. کاش میشد بفهمی وقتایی که نگرانم میکنی چقدر فکرو خیال میکنم همش با خودم میگم کاش همین الان کنارش بودم. کاش میتونستم محکم بغلش کنم و بهش بگم، من اینجام! تو هم خیالت جمع باشه که من هستم و تا وقتی هستم نمیذارم هیچ غمی تو رو بیش از حد اذیت کنه..
مشکل اینجاست که میخواین یه تیکه
از همه رو داشته باشین، و نتیجش میشه
آدمای نصفه و نیمهای که معلوم نیست
کجای زندگیتن، کجای زندگیشونی...
شب قبل از عید،بدترین شب زندگیمو اوج دلتنگیم و..از اون شبا ک تا صب بشع من هزار بار مردم!
لَنگتوم،خیلی دلتنگتوم...💔
عیدتون...
#هرمزگانزیبا
#بندرعباس
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
#چوکبندر
۴۸.۵k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲