— من از مخزن درد آدم ها بودن خسته شدم،
— من از مخزن درد آدمها بودن خسته شدم،
حتی از مخزن درد خودم بودن هم خستهام.
از اینکه گلوله میخوره وسط پیشونیم و با لبخند برمیگردم ببینم کسی نباشه اونجا تا گلوله خراشی روش بندازه. از اینکه زیر درد له میشم و باز غصه
بقیه رو میخورم درحالی که آوار روی سر خودم ریخته. میدونم خودم رو خرج کسایی دارم میکنم که اگه اونا بودن این کار رو نمیکردن، میدونم و هربار بازم انجامش میدم، من از خودم خستهام.
حتی از مخزن درد خودم بودن هم خستهام.
از اینکه گلوله میخوره وسط پیشونیم و با لبخند برمیگردم ببینم کسی نباشه اونجا تا گلوله خراشی روش بندازه. از اینکه زیر درد له میشم و باز غصه
بقیه رو میخورم درحالی که آوار روی سر خودم ریخته. میدونم خودم رو خرج کسایی دارم میکنم که اگه اونا بودن این کار رو نمیکردن، میدونم و هربار بازم انجامش میدم، من از خودم خستهام.
۳.۸k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.