بنال ای نای خاموش تن های ام

بنال ای نای خاموش تن های ام
به تنگ آمددل مردان عاشق در بدن ها
نه یاری مانده در شهر نه عادل نه شهریاری
امیدم چشم نرگس بود وعطر یاسمن ها
ببردی دل زدستم من بریدم دل ز غیرت
دگر تنها تو را دارم توی والا ز تن ها
مگو از غربت و درد غریبی
شنید ند اهل دل از هر کسی لغو سخن ها🥀🥀🥀😔😔
دیدگاه ها (۱)

ای که چشمت خنجر جوشان اشعار من است خالق شعر و غزل در دشت افک...

چه باید کرد با قلبی که در حفره های تاریکش یاد کسی می‌تپد چگو...

بی صدا جان میدهم در هیاهوی آرزوهایم🥀🥀

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط