ای که چشمت خنجر جوشان اشعار من است

ای که چشمت خنجر جوشان اشعار من است
خالق شعر و غزل در دشت افکار من است
تا تلاقی شد نگاهم در نگاهت باختم
دل بران دیده که دران سوی دیار من است
شبی از شب‌های سیه بسته بودم بار سفر
آن مسیحا چشم تو گویا نگه دار من است
بیت بیت این غزل از واژه ی چشمان توست
گرچه عمری موجب دل ریش وازار من است
با رقیبان گشتی و نقص افکار. من است ♥️نفسم♥️
دیدگاه ها (۰)

چه باید کرد با قلبی که در حفره های تاریکش یاد کسی می‌تپد چگو...

این روزها حال غریبی دارد دلم ....اما باید شعری بنویسماز قسمت...

بنال ای نای خاموش تن های امبه تنگ آمددل مردان عاشق در بدن ها...

بی صدا جان میدهم در هیاهوی آرزوهایم🥀🥀

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط