مشهد مشرف بودم سر چهار راه برق یه خیمه گاهی بود چای و نذر
مشهد مشرف بودم سر چهار راه برق یه خیمه گاهی بود چای و نذری میدادند این بنده ی خوب خدا رو دیدم. صبح داشت سینه زنی میکرد چند تا عکس حرم داشت گاهی اونارو بوس میکرد شب که از حرم برگشتم هنوز اونجا بود. ساعتی نشستم حالش حال منو دگرگون کرد. به حضرت زهرا عرض کردم خانم این شیعه ی و مرید ت منظور داره از سینه زنی به تنهای میخواد بگه زهرای اطهر تنها قیام کرد در دفاع ولایت و شهید شد
خوش بسعادتش که از خیلی ما ها بصیر تره این عاشق صاف و ساده ی حضرت
خوش بسعادتش که از خیلی ما ها بصیر تره این عاشق صاف و ساده ی حضرت
۱.۷k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.