و مرگ تسلای آرام دلتنگی است هرشب چشم بستیم و مردیم ب

و مرگ، تسلای آرام دلتنگی است. هرشب، چشم بستیم و مُردیم، به شکرانه آسودن روحی بی‌کس، و آرمش تنی مسکین. هرشب؛ چشم بستیم و مردیم، و گذاشتیم بوسه هایی که رخ ندادند شعله شوند به جان تشنه ما. هرشب، عطش شدیم و نگذاشتند و نخواسند ابر شویم و بباریم بر کویرهای تشنه تن.
قبیله ای که یک نفر از آن زنده مانده بود و منقرض شد، ما بودیم. قبیله ای که گم شد در دشتی دور، همیشه همه کس را به خودش ترجیح داد، و هرچه خواست را گم شده دید در چنبره اخلاق و قانون وشرایط، و تنها ماند. گاهی کنار کسی خوابید که کنار او خوابش نمی برد، و گاهی کنار کسی بیدار ماند که از بیداری جز هرزگی بلد نبود. ،
ما، تن فروش های مکدر، که به بهای غرور و شوکت و یاد، بوسه های تیغدار باد را برگزیدیم ، بس که کسی نبود پناهمان بدهد در رنگها و نورها. ما بودیم که تمام شدبم، در هر شمعی که تمام شد. تمام شدیم، و از بس که نبودن را بلد بودیم هیچکس نفهمید که دیگر نیستبم....
دیدگاه ها (۱)

چه می دانستند که اینآخرین بوسه است؟وگرنه تمام عاشقانه های دن...

از خانه بیرون میزنمکجایش را خودم هم نمی دانم که رو بهچه کسی ...

دریغ بزرگ نسل ما، حال دلمان بود وهست. ما که به تیغ تیز ریا و...

یک شبی هم کاش خدا یک پیامبری بفرستد بی‌کتاب و بی‌آیین . فقط ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط