وقتی رییس مافیا عاشقت میشه
وقتی رییس مافیا عاشقت میشه
پارت ۶۶
جیمین:تو بچه ها رو سالم بدنیا بیار بعد من و هر بار دلت خواست بکش....خوبهه
ا/ت:خدایااااا😐
بعد از اینکه یکم به جیمین فحش دادم دلن خنک شد ...اروم تر شدم(😂فقط خواست جیمین و به فحش بکشه البته این یه فیک و از همه جیمین لارو ها عذر خواهی می نمایم🙏😐😂)
بعدش دیگ چشمام سیاهی و رفت و چیزی ندیدم تا اینکه ...یواش چشمام و باز کردم و داخل یه اتاق بودم ...اطراف و نگاه کردم ولی کسی نبود ..خواستم کسی و صدا ننم که در باز شد و جیمین اومد داخل ...نیشش باز بود و با دستش داشت پشت سرشو میخاروند ...
اروم گفتم: چته😐
جیمین خندید و گفت:خوبی عشقم ...احیانا اون نقشه های شومی که کشیدی و که یادت نمیاد 😁
ا/ت:قضیه مرگت؟
جیمین:اره😂
ا/ت:اون سر جاشه .....برو بچم و بیار می خواببینم ...جنسیتش چه؟
جیمین:منظدرت بچه هامونه دیگ
ا/ت:ها؟!
جیمین:چیزه...حول نکنی ها ...ولی دوقلو ان😐😃
ا/ت:😐😐😐خدایا....تو چرا نیشت بازه
جیمین:اخه بچه دوست دارم ....یکیشون دختر اون یکی پسر ...میدونی برای اون دختر می خوام بیمرم اینقد نازه ..میخوام قورتش بدم 🥺
به ذوقش خندیدم خدایا اینم مافیا تو خلق کردی بیشتر خوردنی تا مافیا ...هییی
ا/ت:برو بچه هامو بیار
جیمین:هیی...بچه هامون و 😐
ا/ت:خیله خب ...برو بچه هامونو بیار😂
یه لبخند زد و خواست بره که یواش دوباره برگشت سمتم ...
ا/ت:عاا....چیزی شده ...
اروم اومد سمتم و پیشونیم و بوسید
جیمین:مرسی که دو تا فرشته دیگ برام ارودی و دردش و تحمل کردی
یه لبخند بهش زدم ....بهم نگاه کرد و لبم و بوس کرد و گفت: خب من برم شیرین عسل و پشمک و بیارم
ا/ت:چی😂
جیمین:خب اگع در جریان نیستی باید بگم که من اسم دخترمون و گذاشتم شیرین عسل و اسم پسرمون پشمک
خندم گرفته بود خدا بگم چیکار کن جیمین😂
ا/ت:بروو دیگ دلم اب شد😂
جیمین:باشه باشه😁
.....
همه اومده بودن بیمارستان زیادی شلوغ شده بود ...جولیا تهیونگ با بچه ۲ سالشون که مثل قنده ...یونهی و کوک که تهیونم اورده بودن بچه هامم پیشم بود جیمینم بعل دستم بود و داشت نگاشون میکرد ...
ا/ت:می خوای اسمشون و چی بزاری
جیمین:من دخترم و میزام لنا....ولی قول بده تو خونه شیرین عسل صداش کنی
خندم گرفته بود مثل بچه های دوساله ...
ا/ت:خیله خب منم اسم پسرمو میزارم سهون ولی تو خونه پشمک صداش نمیکنی ها
جیمین:قول نمیدم😁
ا/ت:هیی😂😂
تهیون:...مامان
ا/ت:جونم
تهیون:من بستنی می خوام ....
تهیونگ:الان؟😐
ا/ت:هومم..منم دلم میخواد...داشتم بستنی می خوردم کا این دوتا وروجک اومدن...
کوک:خیلی خب مس من میرم میگیرم ولی چه طعمی ؟
ا/ت:من کاکائو تلخ می خوام
جیمین:ا/ت ...کاکائو تلخ اخه ؟ یه جیزه شیرین بخور
ا/ت:نمیخوام
جیمین:ا/ت
ا/ت:نمیخوام😐
جیمین:😐😂خیل خب
تهیون:منم توت فرنگی
جولیا:وانیلی
تهیونگ:منم وانیل
پارت ۶۶
جیمین:تو بچه ها رو سالم بدنیا بیار بعد من و هر بار دلت خواست بکش....خوبهه
ا/ت:خدایااااا😐
بعد از اینکه یکم به جیمین فحش دادم دلن خنک شد ...اروم تر شدم(😂فقط خواست جیمین و به فحش بکشه البته این یه فیک و از همه جیمین لارو ها عذر خواهی می نمایم🙏😐😂)
بعدش دیگ چشمام سیاهی و رفت و چیزی ندیدم تا اینکه ...یواش چشمام و باز کردم و داخل یه اتاق بودم ...اطراف و نگاه کردم ولی کسی نبود ..خواستم کسی و صدا ننم که در باز شد و جیمین اومد داخل ...نیشش باز بود و با دستش داشت پشت سرشو میخاروند ...
اروم گفتم: چته😐
جیمین خندید و گفت:خوبی عشقم ...احیانا اون نقشه های شومی که کشیدی و که یادت نمیاد 😁
ا/ت:قضیه مرگت؟
جیمین:اره😂
ا/ت:اون سر جاشه .....برو بچم و بیار می خواببینم ...جنسیتش چه؟
جیمین:منظدرت بچه هامونه دیگ
ا/ت:ها؟!
جیمین:چیزه...حول نکنی ها ...ولی دوقلو ان😐😃
ا/ت:😐😐😐خدایا....تو چرا نیشت بازه
جیمین:اخه بچه دوست دارم ....یکیشون دختر اون یکی پسر ...میدونی برای اون دختر می خوام بیمرم اینقد نازه ..میخوام قورتش بدم 🥺
به ذوقش خندیدم خدایا اینم مافیا تو خلق کردی بیشتر خوردنی تا مافیا ...هییی
ا/ت:برو بچه هامو بیار
جیمین:هیی...بچه هامون و 😐
ا/ت:خیله خب ...برو بچه هامونو بیار😂
یه لبخند زد و خواست بره که یواش دوباره برگشت سمتم ...
ا/ت:عاا....چیزی شده ...
اروم اومد سمتم و پیشونیم و بوسید
جیمین:مرسی که دو تا فرشته دیگ برام ارودی و دردش و تحمل کردی
یه لبخند بهش زدم ....بهم نگاه کرد و لبم و بوس کرد و گفت: خب من برم شیرین عسل و پشمک و بیارم
ا/ت:چی😂
جیمین:خب اگع در جریان نیستی باید بگم که من اسم دخترمون و گذاشتم شیرین عسل و اسم پسرمون پشمک
خندم گرفته بود خدا بگم چیکار کن جیمین😂
ا/ت:بروو دیگ دلم اب شد😂
جیمین:باشه باشه😁
.....
همه اومده بودن بیمارستان زیادی شلوغ شده بود ...جولیا تهیونگ با بچه ۲ سالشون که مثل قنده ...یونهی و کوک که تهیونم اورده بودن بچه هامم پیشم بود جیمینم بعل دستم بود و داشت نگاشون میکرد ...
ا/ت:می خوای اسمشون و چی بزاری
جیمین:من دخترم و میزام لنا....ولی قول بده تو خونه شیرین عسل صداش کنی
خندم گرفته بود مثل بچه های دوساله ...
ا/ت:خیله خب منم اسم پسرمو میزارم سهون ولی تو خونه پشمک صداش نمیکنی ها
جیمین:قول نمیدم😁
ا/ت:هیی😂😂
تهیون:...مامان
ا/ت:جونم
تهیون:من بستنی می خوام ....
تهیونگ:الان؟😐
ا/ت:هومم..منم دلم میخواد...داشتم بستنی می خوردم کا این دوتا وروجک اومدن...
کوک:خیلی خب مس من میرم میگیرم ولی چه طعمی ؟
ا/ت:من کاکائو تلخ می خوام
جیمین:ا/ت ...کاکائو تلخ اخه ؟ یه جیزه شیرین بخور
ا/ت:نمیخوام
جیمین:ا/ت
ا/ت:نمیخوام😐
جیمین:😐😂خیل خب
تهیون:منم توت فرنگی
جولیا:وانیلی
تهیونگ:منم وانیل
۱۳.۸k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.