گاهی یه آدم بدترین خاطره زندگیت میشه جون میکنی تا فراموش
گاهی یه آدم بدترین خاطره زندگیت میشه جون میکنی تا فراموش کنی آدمی که روز تمام جان تو بود الان شده کابوس روزهای زندگیت با زمان آروم آروم باخودت کنار میای بعد یه آدم وارد زندگیت میشه میشه منبع آرامش روح زخم خورده تو با اون خوشبخت نه فقط آرامش داری حالت خوبه لبخند میزنی تا زنگ میزنه صداشو میشنوی احساس لذت خوشی تمام بند بند سلول های بدنت حس میکنه سرمست خوشحال از بودن این آدم کنارت خوبه بد خودشو داری ولی با یه لبخندش با دوست دارم بدون کلک دروغش آرومت میکنه دعوا بحث بین شما هست ولی حالت بد با لبخندش حالت خوب میشه دور از تو ولی فاصله ها باعث نمیشه لبخند از روی لبت کنار بره با آدم های دیگه هیچ فرقی نداره ولی قلبی منحصر به فردی داره که حتی حال خودشم بد باشه با یه پیامش تمام وجود سرمست از خوشی میشه تمام غمت فراموش میکنی داشتم به دلنوشته هایی که نوشتم نگاه میکردم دلم خواست بنویسم فاصله دل مردگی دیوانگی بیماری تا سرخوشی خوشحال بودن فقط ۲۶هفته بود ۲۶ هفته ای که تماش عذاب بود گریه غصه حال یک ماهی تمام این غصه عذاب جاشو به دلخوشی سرمستی داده حالم خوبه شاد لبخند های واقعی خیلی وقت بود اینطوری دلنوشته ننوشته بودم تمامش را با وجودم و ذهنم و تصوررمردی که کنارم نیست فاصله بین منو اون بسیارست مهم اینکه کنارش آرامش محض دارم آرامشی چند سالی بود ازش بی بهره بودی مردی که درکت کنه شعور داشته باشه درد تو بفهمه نخواد غم به دلت باشه
کم پیدا میشه...
۱۴۰۱/۱۱/۸
ساعت۰۰:۳۱
کم پیدا میشه...
۱۴۰۱/۱۱/۸
ساعت۰۰:۳۱
۲۰.۳k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.