نوشته بود وقتی غمگینی چطور می خندی؟
نوشتهبود وقتی غمگینی چطور میخندی؟
نوشتم به کسانی که دوستشان دارم فکر میکنم. به لبخندشان. به صدایشان.
نوشته بود وقتی کم میآوری، چطور دوباره ادامه میدهی؟
نوشتم ادامه نمیدهم، شکست را میپذیرم و از اول شروع میکنم.
نوشتهبود وقتی دلت گریه بخواهد چطور صورتت را خشک نگه میداری؟
نوشتم ادب علاقه همین است، گریه به درون، خنده به بیرون. مباد که کسی را غصهدار کنی.
نوشتهبود جهان ساکت خلوت خستهات نکردهاست؟
نوشتم پناه ببر از ازدحام بیهودهی صداها، به آن صدای گرم مهربان که نام کوچکت را به شعر مبدل میکند، حتی اگر هرگز صدایت نکردهباشد.
نوشتهبود کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی؟ نوشتم از جنگها برگشتهام، با زخمها و موی سپید، و یاد گرفتهام صبور باشم و به تماشا قانع.
نوشتم به کسانی که دوستشان دارم فکر میکنم. به لبخندشان. به صدایشان.
نوشته بود وقتی کم میآوری، چطور دوباره ادامه میدهی؟
نوشتم ادامه نمیدهم، شکست را میپذیرم و از اول شروع میکنم.
نوشتهبود وقتی دلت گریه بخواهد چطور صورتت را خشک نگه میداری؟
نوشتم ادب علاقه همین است، گریه به درون، خنده به بیرون. مباد که کسی را غصهدار کنی.
نوشتهبود جهان ساکت خلوت خستهات نکردهاست؟
نوشتم پناه ببر از ازدحام بیهودهی صداها، به آن صدای گرم مهربان که نام کوچکت را به شعر مبدل میکند، حتی اگر هرگز صدایت نکردهباشد.
نوشتهبود کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی؟ نوشتم از جنگها برگشتهام، با زخمها و موی سپید، و یاد گرفتهام صبور باشم و به تماشا قانع.
۱۰.۸k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.