دستانت بستری از پر

دستانت بستری از پَر
که هنگام غلبه‌ی خستگی
برآن پلک می‌بندم.
دستانت، ذات شعرند
در فُرم و معنا..
بی‌دستانت نه شعر بُود، نه نثر
نه چیزی که به آن ادبیات می‌گویند...!

#ܭُنج‌‌ِخیـاܠ
دیدگاه ها (۰)

یک طرف ایمان سُستم، یک طرف ابروی توپنجه در محراب اندازم و یا...

مقصدم هرجا که باشد بهتر از شهر شماستمی‌روم با گردباد عشق تا ...

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راستتا ندانند حریفان که ...

هیچ‌کس جای تو را در خاطراتم پر نکردبردی از یادم ولی یادت فرا...

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁.#کتاب‌دستانتشاهزاده‌ی کتاب...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط