می شد کنارم باشی و از روزمان حرف بزنیم و در تاریکی گفتگو
میشد کنارم باشی و از روزمان حرف بزنیم و در تاریکی گفتگو کنیم و بدانم تن ترد برهنهات نزدیک و پناه است ...
میشد درست قبل از این که خوابم ببرد آهسته شانهام را نوازش کنی و بگویی نگران نباش و من یک شب را ، فقط یک شب را نگران نباشم ...
امروز پرندهی عجیبی دیدم یک دست سیاه بود و بسیار زیبا اما وقتی تو نیستی تا برایت از آن پرنده تعریف کنم ، دیدن آنهمه زیبایی چه فایدهای دارد؟
ای ستارهی آسمان من که هزاران سال است مردهای ، نور کوچکی که از سمت تو میآید ، بزرگترین روشنایی این خیالباف گمشده است ...
میشد درست قبل از این که خوابم ببرد آهسته شانهام را نوازش کنی و بگویی نگران نباش و من یک شب را ، فقط یک شب را نگران نباشم ...
امروز پرندهی عجیبی دیدم یک دست سیاه بود و بسیار زیبا اما وقتی تو نیستی تا برایت از آن پرنده تعریف کنم ، دیدن آنهمه زیبایی چه فایدهای دارد؟
ای ستارهی آسمان من که هزاران سال است مردهای ، نور کوچکی که از سمت تو میآید ، بزرگترین روشنایی این خیالباف گمشده است ...
۲۰.۰k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.