وقتی برف، دانه دانه، زمین را تطهیر میکند
وقتی برف، دانه دانه، زمین را تطهیر میکند
با آن هیبت مقدس و پاکی بی مثالش...
بگو به من سمت کجا بروم
وقتی تمام راه ها به جاده کودکی ختم می شود
وقتی در کوچه پس کوچه ها
فقط آن درب قدیمی باشد که دنیای خاطرات کودکی را در پس خویش پنهان نموده است
و امیدی که باز شود دوباره
و باز پدربزرگ باشد و حوض نقاشی و درخت خرمالو...
کاش دلخوشی هایم در کودکی جا نمی ماند
خدایا...
نمیدانم طعم دلتنگی را میدانی؟!
مثلا دلت برای من تنگ شود چه؟
دلم تنگ است
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
تو دلسوز من باش...
با آن هیبت مقدس و پاکی بی مثالش...
بگو به من سمت کجا بروم
وقتی تمام راه ها به جاده کودکی ختم می شود
وقتی در کوچه پس کوچه ها
فقط آن درب قدیمی باشد که دنیای خاطرات کودکی را در پس خویش پنهان نموده است
و امیدی که باز شود دوباره
و باز پدربزرگ باشد و حوض نقاشی و درخت خرمالو...
کاش دلخوشی هایم در کودکی جا نمی ماند
خدایا...
نمیدانم طعم دلتنگی را میدانی؟!
مثلا دلت برای من تنگ شود چه؟
دلم تنگ است
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
تو دلسوز من باش...
۶.۶k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.