یک عاشقانه کوتاه

˼ یک عاشقانه کوتاه┆🌱' 📖 ˹

- رو چمنای بارون خورده‌ی پارك لاله دراز کشیده بودیم .
بهت گفتم ماه عسل منو ببر جنگلای رامسر . گفتی ول کن سر جدت .
جنگل چیه ?!
هر جا چشم می‌چرخونی سبزه و چمنه . می‌برمت کویر شب که شد ستاره‌ها رو نگاه کنی عشق کنی .
دیشب علی بعد چند سال اومده بود بهم سر بزنه .
سراغتو گرفتم گفتم آخر ماه عسل کجا رفتن ?! گفت رفتن شمال .
زنش عاشق جنگله .
از اتاق پرو اومدم بیرون گفتم بهم میاد؟! چشماتو بستی گفتی زود برو درش بیار .
از رنگ قرمز متنفرم .
آدمو یاد دریایِ خون میندازه .
علی گوشیشو درآورد گفت می‌خوای عکسشو ببینی؟!
تا اومدم بگم نه .
مالِ مردم که دیدن نداره ؛
گوشیو گرفت جلو صورتم .
تمام تارِ موهای بغل شقیقه‌ت سفید شده بودن . سمت راستِ عکس اون دور دورا یه زن با شال قرمز وایساده بود .
داشتم نگاش می‌کردم یهو علی گفت اون عقبیه هم زنشه .
بهت گفتم دلم یه دخترِ قشنگ می‌خواد . چشماش مثه تو دریا باشه موهاش مثه من سیم تلفن .
گفتی بچه‌مون دختر بشه میذارمش سر راه . تو کل دنیا یه دختر می‌تونست منو دیوونه‌ی خودش کنه اونم تو بودی .
من بچه‌ای که دوستش نداشته باشمو نمیخوام .
برام یه پسر بیار کپیِ خودم .
میخوام وقتایی که نیستم مواظبت باشه .
علی دستشو کشید رو صفحه رفت عکس بعدی .
یه دختربچه‌ی پنج شیش ماهه با موهای لختِ بور و چشمای قهوه‌ای نشسته بود .
رو پات کپیِ زنت .
تو عکس یه جوری نگاش می‌کردی انگار معجزه‌ست .
بهت گفتم رفتی خونه شال گردنتو بده مامانت بشوره بوی عطر منو گرفته ؛
زشته بوی عطر زنونه بدی .
گفتی اتفاقاً خیلیم قشنگه .
آدم همیشه بوی کسی که عاشقشه رو میده .
علی پاشد بره خونشون .
از کنارم رد شد بهم گفت لباستو بشور ؛
هنوز بوی اونو میده :)!

#اصکی_ممنوع
دیدگاه ها (۵)

- به چهارچوب در تکیه دادم و به او خیره شدم .به همان دخترکی ک...

بوی غم می آید از شهر رسولبوی اشک حیدر و آه بتولآسمانی ها همه...

- سوم دبستان ك بودم ؛یه مدت هم عاشق اون دختره بودم ك خونه ما...

رابطه منو داداشم 😂😂

نییی چانننننن دفعه ی بعد میکشمت این کارتون رو نشونم بدیی😭😭😭ه...

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط