هوا بوی خون میداد
هوا بوی خون میداد
بوی گناه،بوی انتقام
این هوایی ک داره ازش نفس میکشه بوی خون بهترین فرد زندگیش رو میداد
این دره همون جایی بود ک با ی اشتباه و از دست دادن کنترل اعصابش زندگی خرس عسلیش رو برای همیشه با دستهای خودش تموم کرد
ساعت ۱۲ شب بود دقیقا همون ساعت نحس
نزدیک دره شد و با صدای بلند هرچی ک تو این سال ها تو دلش ریخته بود رو بیرون ریخت:عزیز کرده من قراره بیام پیشت اره قرارع بالاخره برای اولین بار خوشحالت کنم
یادته میگفتی همیشه تو دلت مونده بود تا یکم باهات مهربون رفتار کنم؟اما..اما من کور بودم و اذیتت کردم هیچوقت باهات خوب رفتار نکردم ولی نمیخواستم نمیخواستم ک اینجوری هم از دستت بدم من مغرور و خودخواه بودم هیچوقت نخواستم باور کنم ک واقعا با تمام وجودم میخوامت اما الان اینو با گوشت و پوستم میفهمم ولی خیلی دیر شده چون تو نیستی تو نیستیییی
اما منتظر باش چون من دارم میام پیشت
زحمتی برای پاک کردن اشکاش نکشید
و چشاشو بست و خودشو از دره پرت کرد و یک بار برای همیشه این زندگی بی معنی رو تموم کرد...
Na...♡
بوی گناه،بوی انتقام
این هوایی ک داره ازش نفس میکشه بوی خون بهترین فرد زندگیش رو میداد
این دره همون جایی بود ک با ی اشتباه و از دست دادن کنترل اعصابش زندگی خرس عسلیش رو برای همیشه با دستهای خودش تموم کرد
ساعت ۱۲ شب بود دقیقا همون ساعت نحس
نزدیک دره شد و با صدای بلند هرچی ک تو این سال ها تو دلش ریخته بود رو بیرون ریخت:عزیز کرده من قراره بیام پیشت اره قرارع بالاخره برای اولین بار خوشحالت کنم
یادته میگفتی همیشه تو دلت مونده بود تا یکم باهات مهربون رفتار کنم؟اما..اما من کور بودم و اذیتت کردم هیچوقت باهات خوب رفتار نکردم ولی نمیخواستم نمیخواستم ک اینجوری هم از دستت بدم من مغرور و خودخواه بودم هیچوقت نخواستم باور کنم ک واقعا با تمام وجودم میخوامت اما الان اینو با گوشت و پوستم میفهمم ولی خیلی دیر شده چون تو نیستی تو نیستیییی
اما منتظر باش چون من دارم میام پیشت
زحمتی برای پاک کردن اشکاش نکشید
و چشاشو بست و خودشو از دره پرت کرد و یک بار برای همیشه این زندگی بی معنی رو تموم کرد...
Na...♡
۳.۸k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.