از همین فاصله ی دور صدایت کردم
از همین فاصله ی دور صدایت کردم
ای که غافل ز منی_باز هوایت کردم
طوق دلتنگی و زنّار پریشانی ی تو
به خدا_از تو جفاکار شکایت کردم
خون دل ها که ز دست تو ستمگر خوردم
چه بسا شِکوه که از جور و جفایت کردم
بار ایّام فراقت کمرم را خم کرد
بی تو بر جور الم هات کفایت کردم
تو اگر ناز کنی یا که تشر_فرقی نیست
دل بی حوصله را تحت لوایت کردم
تو کجایی که نفس های تو را کم دارم
دل پرپر شده را صحن و سرایت کردم
هر سحر دیده ی تر بود و من و داغ فراق
به مناجات و دعا مدح و ثنایت کردم
زائر مرقد چشمان خمارت شده ام
تو شدی کعبه و در سینه خدایت کردم
واژه در واژه تو را در غزلم جا دادم
قصری از شعر و غزل هام بنایت کردم
ای فدای تو و آن اخم و غرورت_ای جان
هرچه جان داشتم امشب به فدایت کردم...
#عاشقانه
#خاصترین
ای که غافل ز منی_باز هوایت کردم
طوق دلتنگی و زنّار پریشانی ی تو
به خدا_از تو جفاکار شکایت کردم
خون دل ها که ز دست تو ستمگر خوردم
چه بسا شِکوه که از جور و جفایت کردم
بار ایّام فراقت کمرم را خم کرد
بی تو بر جور الم هات کفایت کردم
تو اگر ناز کنی یا که تشر_فرقی نیست
دل بی حوصله را تحت لوایت کردم
تو کجایی که نفس های تو را کم دارم
دل پرپر شده را صحن و سرایت کردم
هر سحر دیده ی تر بود و من و داغ فراق
به مناجات و دعا مدح و ثنایت کردم
زائر مرقد چشمان خمارت شده ام
تو شدی کعبه و در سینه خدایت کردم
واژه در واژه تو را در غزلم جا دادم
قصری از شعر و غزل هام بنایت کردم
ای فدای تو و آن اخم و غرورت_ای جان
هرچه جان داشتم امشب به فدایت کردم...
#عاشقانه
#خاصترین
۱۸.۰k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.