استوری عاشقانه شروع ناگهان

بی سر و سامان تو شد؛ شانه ی سر خورده من
رنگ بزن بر لب این خنده ی دلمرده ی من
ساکت تنهایی من؛ حرف بزن با شب من
شور تماشایی من؛ شعر بخوان با لب من…
بغض منی آه منی! حسرت دلخواه منی!
دوری و دلتنگ توام؛ زخمی و همراه منی
من غم پنهان توام؛ حال پریشان توام
پلک بزن تا بپرم، مستی چشمان توام!
جان منو جهان، من فقط تو هستی
قرار بی زمان من فقط تو هستی…
شروع ناگهان من فقط تو هستی!


#علیرضا_قربانی
من تماشای تو می کردم و غافل بودم

کز تماشای تو خلقی به تماشای منند

گفته بودی که چرا محو تماشای منی‌

و چنان محو که یکدم مژه بر هم نزنی

مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود

ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی


@boof_graphy
دیدگاه ها (۰)

استوری عاشقانه چه سینه سوز آه هاچه سینه سوز آه ها . که خفته ...

استوری عاشقانه پناهتو نبودی من چیکار میکردم با غمی که شونمو ...

استوری عاشقانه😍

استوری عاشقانه گناهی ندارم

پرسیدی که چرا محو تماشای منیآنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزن...

~ 𝗘𝘆𝗲𝘀 𝗻𝗲𝘃𝗲𝗿 𝗹𝗶𝗲 🫠🫀!گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟ آنچنان ...

خدای مهربون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط