دیروز که داشتم از کنار خیابون رد می شدم یه پسری رو دیدم ک
دیروز که داشتم از کنار خیابون رد میشدم یه پسری رو دیدم که گریه میکرد حدس زدم مادرشو گم کرده رفتم پیشش ازش پرسیدم چیشده؟ مامانت رو گم کردی؟ خانوادت رو گم کردی ؟گریش بیشتر شد با اون صدای لرزونش گفت:اره خیلی وقت میشه. منظورشو نفهمیدم باز ازش پرسیدم بازم گفت:اره خیلی وقت میشه گمشون کردم. همه چیمو. هرچیزی که داشتمو گم کردم. حتی فرصت هایی ک داشتم. تو یه بعد مبهم از زمان جاشون گذاشتم.خلاصه مونده بودم ک این بچه چیجوری میتونه انقدر قشنگ صحبت کنه؟ یهو با صدای مامانم از خواب پریدم. منم چ خواب هایی میبینما:)
۵۰.۵k
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.