part 71
#part_71
"ماروین:مااااماااان قبول شدممممم قبول شدمممم حالا میتونم دو سالو جهشی بخونم"
"یوری:تولدت مبارک تولدت مبااااارکت
ماروین با چشای اشکی به دو نفر نگاه کرد فکر میکرد فراموشش کردن اما با دیدن خونه ی پر بادکنک و کیک نظرش عوض شد و بدون فکر کردن به کیک توی بقل یوری پرید و باعث شد یک تولد بدون کیک داشته باشن"
"ماروین:مامان اینا کین.؟!
با دیدن اینکه پسرک مهوشون شده بود گفت:یه گروهن خیلی خوشگله نه.!؟
پسر کوچولو با حسودی اخم کرد و نخیری زمزمه کرد"
"بزور خودش رو توی بقل مامانش جا کرد و بوی شامپو نعنای مامانشو بو کشید و گفت:مامان تو بابا داشتی؟!
هانا:اوهوم خیلی مهربون بود دوست داشتی بابا داشتی؟!
ماروین:دارم من تورو دارم"
"با صدای داد ماروین با خنده به سمت حمام رفت و پشت در وایساد
هانا:بفرمااا
ماورین:مامان حوصله ندارمممم بیا سرمو بشور پلیززز
هانا:خسته نشی یه وقت پسرم
ماروین:باشه نشور منم میرم دختر میارم تازه علاوه بر اینکه سرمم میشوره جاهای دیگم میشوره"
"ماروین:مامان رقصیدن برای پسرا بده.؟!
هانا:معلومه که نه تو عالی میرقصی ماری
ماروین:ماروینننن نه ماری خوبه منم بت بگم هانی
هانا:بگو هانی یعنی عسل
ماروین:برو گمشو اصن"
"ماروین:مامان نیگا چی پیدا کردمممم
هانا:خدا بخیر کنه چی؟!
با گرفتن سوسک جلوی مادرش باعث جیغ و فرار هانا شد و پسرک با خنده روی زمین ولو شد"
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
"ماروین:مااااماااان قبول شدممممم قبول شدمممم حالا میتونم دو سالو جهشی بخونم"
"یوری:تولدت مبارک تولدت مبااااارکت
ماروین با چشای اشکی به دو نفر نگاه کرد فکر میکرد فراموشش کردن اما با دیدن خونه ی پر بادکنک و کیک نظرش عوض شد و بدون فکر کردن به کیک توی بقل یوری پرید و باعث شد یک تولد بدون کیک داشته باشن"
"ماروین:مامان اینا کین.؟!
با دیدن اینکه پسرک مهوشون شده بود گفت:یه گروهن خیلی خوشگله نه.!؟
پسر کوچولو با حسودی اخم کرد و نخیری زمزمه کرد"
"بزور خودش رو توی بقل مامانش جا کرد و بوی شامپو نعنای مامانشو بو کشید و گفت:مامان تو بابا داشتی؟!
هانا:اوهوم خیلی مهربون بود دوست داشتی بابا داشتی؟!
ماروین:دارم من تورو دارم"
"با صدای داد ماروین با خنده به سمت حمام رفت و پشت در وایساد
هانا:بفرمااا
ماورین:مامان حوصله ندارمممم بیا سرمو بشور پلیززز
هانا:خسته نشی یه وقت پسرم
ماروین:باشه نشور منم میرم دختر میارم تازه علاوه بر اینکه سرمم میشوره جاهای دیگم میشوره"
"ماروین:مامان رقصیدن برای پسرا بده.؟!
هانا:معلومه که نه تو عالی میرقصی ماری
ماروین:ماروینننن نه ماری خوبه منم بت بگم هانی
هانا:بگو هانی یعنی عسل
ماروین:برو گمشو اصن"
"ماروین:مامان نیگا چی پیدا کردمممم
هانا:خدا بخیر کنه چی؟!
با گرفتن سوسک جلوی مادرش باعث جیغ و فرار هانا شد و پسرک با خنده روی زمین ولو شد"
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
۲۶.۴k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.