Amityville Horror House

2:Amityville Horror House
خانه ترسناک امیتویل
با زک در آغوش، قدم‌هام مثل سایه‌های لرزان روی پله‌ها افتاده بود. هر پله صدایی می‌داد، انگار دونه‌دونه‌شون از خواب بیدار می‌شدن. نور ضعیفی از پنجره‌ی کنار راه‌پله می‌تابید، اما اون نور هم سرد بود، مثل نوری که از خاطره‌ها عبور کرده باشه.

نفس‌هام سنگین بودن، صدای قلبم توی گوشم می‌کوبید. زک توی بغلم بی‌حرکت شده بود، انگار خودش فهمیده بود نباید صداش دربیاد. وقتی به طبقه‌ی پایین رسیدم، همون جعبه‌هایی هنوز همون‌جا بودن—ولی یکی‌شون درش باز شده بود...

خم شدم که ببندمش، ولی چشمم افتاد به چیزی که توش بود: یه جعبه‌ی چوبی قدیمی، قفل‌ش شکسته بود و روش یه نقش حک شده بود—شکل یه خانه وسط جنگل با چشمانی روی سقفش. همون لحظه صدای پای آرومِ کسی از پشت سرم شنیده شد.

برگشتم—کسی نبود. زک تو بغلم لرزید و با صدای بچه گانه زیر لب زمزمه کرد: «اون پایینم میاد...»
با شنیدن این حرف زگ عرق سردی روی پیشانی ام نشست گوشی ام را بیرون آوردم وشماره پدر ومادرم را گرفتم زک را پایین گذاشتم وبا یک دستم دستان او را محکم میگرفتم اون چی بود اونا چی بودن دستانم میلرزید یک بوق دو بوق وبالاخره پدرم برمیدارد: «سلام الای..»
_بابا کجایی رفتیم چند تا چیز رو بیا ریم یک ساعت دیگه برمیگریدیم
_پس چرا به ما نگفتید؟
_ازت پرسیدم یادت نیست؟ خودت گفتی نمیای
چشمانم با این حرف پدرم گشاد میشود من که تمام مدت طبقه بالا بودم..پس چطور ممکنه
گوشی قطح میشود.. دستانم میلرزد طعم ترس بدنم را فرا میگیرد.
صدایی آهسته مثل خنده از طرف آشپزخانه شنیده شد. نه خنده‌ی آدم، بلکه خنده‌ای که انگار از دل دیوارا درمیاد. بوی غذا دوباره فضا رو پر کرد، ولی این‌بار اون بوی خوش مزه نبود... بوی سوخته، بوی گوشت فاسد شده.
دستگیره‌ی در آشپزخونه بی‌صدا شروع به حرکت کرد.. الای با پاهایی لرزان در حالی دست زک را گرفته بودم از خانه بیرون زدیم. نفس‌هایم کوتاه و بریده بودنند، قلبم انگار می‌خواست خودش را از سینه بیرون بکشد. اطراف، فقط درختان بلند و تاریک بودند که با روز یکی شده بودند. نور خورشید از میان شاخه‌ها به سختی راهی برای تابیدن پیدا می‌کرد.

زمین زیر پاهایم نرم و نم‌دار بود، صدای قدم‌هایم در سکوت روز شبیه ناله‌هایی خفه به گوش می‌رسید. باد سردی پوستم را می‌خراشید. ناگهان صدایی آهسته، مثل کسی که زیر لب دعا می‌خواند، از پشت درختان شنیدم.... ادامه دارد
دیدگاه ها (۸)

3:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویلایستادم. صدای خش...

1:Amityville Horror House خانه ترسناک امیتویل من وخانواده ام...

ᴘᴀʀᴛ26

پارت 4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط