ما داشتیم می رفتیم اردو
ما داشتیم میرفتیم اردو
بعدش توران ی سرباز با ب پتو زیر بغلش داشت میرفت سمت خونشون انگار خدمت سربازیش تموم شده باشه
همه از تو پنجره کلشون اورده بودن بیرون
میگفتن ازاد شدم خوشحالم ننه 🤣🤣🤣🤣🤣
بعدش توران ی سرباز با ب پتو زیر بغلش داشت میرفت سمت خونشون انگار خدمت سربازیش تموم شده باشه
همه از تو پنجره کلشون اورده بودن بیرون
میگفتن ازاد شدم خوشحالم ننه 🤣🤣🤣🤣🤣
۵.۲k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.