ایشون ناز بی بی زن تنهای کوهستان هستن که در هفتاد کیلومتر
ایشون ناز بی بی زن تنهای کوهستان هستن که در هفتاد کیلومتری ده سفیداب شهرستان نیمروز در استان سیستان و بلوچستان زندگی میکردن اهالی اونجا میگن که فوت شدن همسر ایشون صاحب یک چشمه بودن به نام چشمه جولی، ناز بی بی در همین ده به دنیا میاد همینجا زندگی میکنه، صاحب فرزندانی میشه و بعد همینجا فوت میکنه، کم کم در طی زمان مردم از اونجا مهاجرت میکنن و میرن ولی ایشون هرگز حاضر نمیشه که ده کوهستانی خودشو ترک کنه و همونجا تا آخر عمر میمونه، بچه هاشون به سیستان مهاجرت میکنن و چندین بار میان که ایشون رو ببرن و تلاش میکنن و میبرنشون ولی خودش میگفته با تمام سختیها و کم و کاستی ها باز هم خونه خودمو دوست دارم و میخوام همینجا بمونم به نوعی ریشه در اون خاک داشتن، مردم روستای سفید آب که یک ساعت با اونجا فاصله دارن میومدن و براشون مايحتاج اندکی میاودن با اینکه خود اون دهات هم مردم نیازمندی داره ولی ایشون رو تنها نمیذاشتن ناز بی بی غذای زیادی نمیخورده یعنی نبوده که بخوره با آب و نان محلی و هر از گاهی لبنیات و دوغ محلی که نونش رو باهاش خیس کنه گذران زندگی میکرده و شبها در همون کلبه خودش میخوابیده برای ما که در شهر زندگی میکنیم، تصور زندگی ایشون و شبها خوابیدن در یه کلبه کاهگلی در میان کوهستان اون هم تک و تنها با وجود شاید حیوانات وحشی خیلی ترسناک باشه ولی برای ناز بی بی سیر طبیعی زندگی بوده ، آنچنان که دوست نداشته حتی از اونجا مهاجرت کنه بعضی وقتا فکر میکنم وطن دوستی رو میشه ازش یاد گرفت که به هر قیمتی با تمام سختیها و کم و کاستی ها همونجا مونده تا دنیا رو بدرود گفته گاهی هم فکر میکنم انسان فقط یکبار زندگی میکنه و نباید اینقدر به خودش سخت بگیره....
۴۵۹.۸k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.