عاشقانه های شبنم
محبوب من
حالا که خورشیدِ صبحهای من
از مشرق چشمهای تو طلوع میکند
و تو مرا نفس میکشی
حواسمان باشد،
عشق را مانند بذری آغشته
به جان مراقب باشیم
که دلش نگیرد، که خشک نشود
تا رشد کند و در ما ریشه دهد
آنوقت ما با هم سبز میشویم
بالا میرویم و بیهراس
از پایان استوار میمانیم...!
حالا که خورشیدِ صبحهای من
از مشرق چشمهای تو طلوع میکند
و تو مرا نفس میکشی
حواسمان باشد،
عشق را مانند بذری آغشته
به جان مراقب باشیم
که دلش نگیرد، که خشک نشود
تا رشد کند و در ما ریشه دهد
آنوقت ما با هم سبز میشویم
بالا میرویم و بیهراس
از پایان استوار میمانیم...!
۳.۸k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲