عاشقانه باجانانم

زیبای من شراره های آتشین عشق
پنهان شده در پستوی کوچک تنهایی های بی پایان من
تورا در لابه لای
عطرهای نبوییده جهان، پنهان خواهم کرد
آنقدر عطرت را استشمام خواهم کرد
که سالها در حیرت  تن اقیانوسی ات بمانم‌،
آنقدر محو چشمانت خواهم شد
که بخاطر تکرار دیدنت
چشمان خود را از دست بدهم
آنقدر در اوج دل‌تنگی ام؛
تو را در آغوش خواهم گرفت، که هیچ کتابی نتواند شرح دردهایت را بنویسد.
آنقدر حرفهایت را آویزه گوش وقلب و روحم خواهم کرد که باورت نشود، بانو جان صدایت آواز خوش انگیز پرندگان جهان باشد.
تو را چگونه بخوانم در سالروز زمینی شدنت؟
من در گاهنامه ی فصل های زندگی ات
نثر به نثر تو را در بریل چشمانم به تحریر درمیآورم.
تو بی بدیل ترین انسانی هستی
که گام هایت حیرت زمین می‌شود
وخنده هایت تن امواج اقیانوس را می‌شکند در امتداد بیکران سیاهی ها و تباهی ها.
مهربانی ات آنقدر سرزمین پهناوری دارد
که تمام آبشارهای جهان دربرابر مهرت سر فرود می آورند.
تو عطر ناب آغوش ممتد منظومه ی کهکشانی هستی در انزوای بی کسی هایم.
بوم رنگ چشمانت را هیچ آبرنگی نخواهد توانست حک کند.
بس که ستودنی هستی
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه باجانانم

عاشقانه باجانانم

عاشقانه

عاشقانه باجانانم

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط